نام سرچشمه حیوان چه بری با دهنش؟
سخن قند، مگو با لب شکر شکنش
گر زند با دهنش پسته ز بی مغزی لاف
هر که بیند شکند با لب و دندان دهنش
ای صبا، گوی ز من غنچه تر دامن را
چیست آن غنچه که پنهان شده در پیرهنش؟
دوش جستم ز دهانش خبر آب حیات
گفت، باید طلبید از لب شیرین منش
گر شود در غم تو چهره عاشق کاهی
باز گلگون کند از خون دل خویشتنش
زلف کج طبع تو هندوی بلاانگیز است
چشم سرمست تو ترکی ست که یغماست فنش
روز و شب وصف رخ خوب تو گوید خسرو
تا چه طوطی ست که از آینه باشد سخنش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و جذابیت معشوق اشاره دارد و از لذت و شیرینی کلام او سخن میگوید. شاعر از دهن و لب معشوق به عنوان سرچشمهای از کلام قندین یاد میکند و تأکید میکند که هرکه با او سخن بگوید، به زیبایی کلامش مجذوب خواهد شد. همچنین، شاعر به غنچهای که در پیرهن معشوق پنهان است اشاره میکند و از آن به عنوان نمادی از زیبایی و رازهای نهفته یاد میکند. در ادامه، به عظمت عشق و تأثیر آن بر روی عاشق اشاره دارد و بیان میکند که چهره عاشق میتواند با وجود غم، زیبا و شاداب بماند. زلف و چشم معشوق نیز به عنوان نمادهای زیبایی و فریبندگی توصیف میشوند و شاعر به شعف و زیبایی درک عشق اشاره میکند. در نهایت، شاعر به توصیفهای شبانه روزانه از زیبایی معشوق پرداخته و آن را به طوطیای تشبیه میکند که از آینه سخن میگوید.
هوش مصنوعی: وقتی که منبع و اصل یک چیزی را نمیدانی، چه لزومی دارد دربارهاش صحبت کنی؟ وقتی هم که موضوع شیرین و خوشمزهای مثل قند را مطرح میکنی، دیگر نیازی نیست با کسی که خود شیرینی دارد، دربارهاش صحبت کنی.
هوش مصنوعی: اگر کسی با دهنش پستهای را بشکند، این نشاندهنده بیمغزی او است؛ هر که این را ببیند، خواهد فهمید که او فقط با لب و دندانش عمل کرده است.
هوش مصنوعی: ای نسیم، از من بپرس که دامن چه رازهایی را در برگ غنچهاش پنهان کرده است.
هوش مصنوعی: دیشب از زبان او شنیدم که درباره آب حیات صحبت میکرد. او گفت که باید این را از لبان شیرین او جستجو کرد.
هوش مصنوعی: اگر چهره عاشق به خاطر غم تو تغییر کند، باز هم از دل زخمیاش سرخی و زیبایی میسازد.
هوش مصنوعی: موهای پیچ در پیچ تو مانند زیبایی سحرآمیز یک زن هندوست و چشمان سرمست تو همانند زیبایی بینظیری است که دل را از دست میدهد.
هوش مصنوعی: خسرو در طول روز و شب از زیبایی چهره تو سخن میگوید، اما چه کسی میتواند در این مورد بهتر از طوطی باشد که فقط از آنچه در آینه میبیند، صحبت میکند؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آنک جز نام نیابند نشان از دهنش
بر زبان کی گذرد نام یک همچو منش
راستی را که شنیدست بدینسان سروی
که دمد سنبل سیراب ز برگ سمنش
هر که در چین سر زلف بتان آویزد
[...]
دال زلف و الف قامت و بیم دهنش
هرسه دامند و بدان صید جهانی چو منش
نتوانست نبا را ز میانش پوشید
آن قبا بود و بریده به ند پیرهنش
با همه دامن پاکیزه چو گل جز به خیال
[...]
یا رب این نوگُلِ خندان که سپردی به مَنَش
میسپارم به تو از چشمِ حسودِ چَمَنَش
گرچه از کویِ وفا گشت به صد مرحله دور
دور باد آفتِ دورِ فلک از جان و تَنَش
گر به سرمنزل سلمی رَسی ای بادِ صبا
[...]
ای اجل مهلت من ده که ببوسم دامنش
دشمنم نیزمکش تا بکشد رشگ منش
چون شکایت کنم از دوست که خون ریخت مرا
هرکه شد کشته ز معشوق نباشد سخنش
دهنش گفت که دردت کنم از بوسه دوا
[...]
یارب آن سرو که پرورده ای از اشک منش
آفت صرصر بیگانه ببر از چمنش
خاتم لعل سلیمانی او باز آورد
پیش از آن دم که برد آب و صفا اهرمنش
عشق شوریدگیم می طلبد می ترسم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.