خوبان اگر که منع نگاهی به ما کنند
ما شکر میکنیم اگر اکتفا کنند
منت کشیم و ناز کشیم و ستم کشیم
حاشا کنند و جور کنند و جفا کنند
سهل است انتظار کشیدم تمام عمر
کز صد هزار وعده یکی را وفا کنند
بالله که بهر کشتن ما عین خونبهاست
خونی که غمزههای تواش زیر پا کنند
مرغی که ریخت بال و پرش در ته نفس
کشتن نکوتر است گر او را رها کنند
صد همچو روز حشر به جایی نمیرسد
طورمار شکوه شب هجران چووا کنند
(صامت) من آن نیم که کشم پاز کوی دوست
ور فی المثل که بند ز بندم جدا کنند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر احساس نارضایتی و درد و رنج خود را از نادیده گرفتن و بیاعتناییِ خوبان و محبوبان بیان میکند. او میگوید که اگر آنها ما را نادیده بگیرند، باز هم شکر میکنیم و تحمل میکنیم. شاعر از انتظار کشیدن برای یک وعده از محبوب شکایت میکند و میگوید که قربانی شدن به خاطر عشقش بهتر از بیتوجهی است. در نهایت، او به این نکته اشاره میکند که باید رنج هجران را تحمل کرد و از طرفی آرزوی وصال و آزادی بیشتر را دارد. این شعر به عمق احساسات عاشقانه و درد جدایی اشاره میکند.
هوش مصنوعی: اگر خوبان به ما نگاه نکنند، ما خوشحالیم و شکرگزار خواهیم بود حتی اگر یک نگاه ساده به ما داشته باشند.
هوش مصنوعی: ما خواهش میکنیم، محبت میکنیم و ظلم را تحمل میکنیم، اما آنها از ما رویگردانند، سختیها و بیمهریها را نثار ما میکنند.
هوش مصنوعی: انتظار کشیدن برای وفای به وعدهها حتی اگر تمام عمر هم طول بکشد، برای من آسان است. اما میدانم که از میان صدها وعده، تنها یکی ممکن است تحقق یابد.
هوش مصنوعی: به خدا قسم، خون ما به خاطر عشق تو همچون بهای خون است، زیرا گناهانی که با ناز و چشمنوازیت ایجاد میشود، برای ما نابودکنندهاند.
هوش مصنوعی: پرندهای که در آخرین لحظات زندگیاش بال و پر خود را میریزد، اگر او را آزاد بگذارند، مروت و شرافت بیشتری از خود نشان میدهد.
هوش مصنوعی: در روز قیامت، هیچ کششی به جایی نمیرسد. بلکه شگفتی و زیبایی شب جدایی، احساسات را به شدت متأثر خواهد کرد.
هوش مصنوعی: من آن کسی هستم که از کوی دوست گذر نمیکنم، حتی اگر به زور بخواهند مرا از بندهای وابستگیام آزاد کنند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای پیشوای شرع که ایناء روزگار
از بهر دفع ظلم بتو النجا کنند
ارباب فضل ملتزم منّتی شوند
در خدمت تو گر بمثل جان فدا کنند
احوال روزگار از آن شد که بعد ازین
[...]
آنجا که وصف گیری آن دلربا کنند
از مشک اگر کنند حدیثی خطا کنند
گر کام اوست ریختن خون عاشقان
آن به که کامش از دل شیدا روا کنند
بیهوده رنج می برد از دست ما طبیب
[...]
درد دل مرا چو اطبا دوا کنند
درمان درد ما لب لعل شما کنند
بیچارگان شوق که بینند روی او
این بس بود ز دور که او را دعا کنند
شاهان چو در گذار ببینند خسته ای
[...]
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
آیا بُوَد که گوشهٔ چشمی به ما کنند
دَردَم نهفته بِه ز طبیبانِ مدعی
باشد که از خزانهٔ غیبم دوا کنند
معشوق چون نقاب ز رخ در نمیکشد
[...]
آنجا که وصف سرو گل اندام ما کنند
جانها به جای جامه به بویش قبا کنند
آنان که یافتند اثر کیمیای «فضل »
مس را به التفات نظر کیمیا کنند
ای خسته ای که بی خبر از درد دوستی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.