اطراف رخت را خط شبرنگ گرفته است
افسوس که آن آینه را زنگ گرفته است
هر سو نگرم تیر جفایی به کمین است
خوش در سر بخت دل ما تنگ گرفته است
از دیر خرامیدن تیرت عجبی نیست
گر دیر حنای دل ما رنگ گرفته است
یک جا سپه غمه و یک جا صف مژگان
در کوی تو امشب ز دو جا جنگ گرفته است
دیروز پر و بال مرا ناز تو بشکست
امروز برای که دگر سنگ گرفته است
ای جان جهانگر بکشی و رب نوازی
دل نیمه جان را به سر جنگ گرفته است
در عشق تو از نام به تنگ آمده (صامت)
چندیست که دیوانه ره ننگ گرفته است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به تصویرسازی از حالتی ناامیدانه و غمانگیز میپردازد. او از احساس محاصره و جفای اطرافش سخن میگوید و به وضعیت دلbroken (دل شکسته) خود اشاره میکند. عشق و نامعقولی آن باعث میشود که او به سمت جنون برود و احساس کند که در درگیریهای احساسی غرق است. او به یاد روزهای گذشته اشاره میکند که چگونه عشقش او را ناز و لطافت میبخشید اما اکنون، تمام این احساسات به درد و رنج تبدیل شدهاند. در نهایت، شاعر با تعبیراتی خاص، به عدم شادی و جنگ در دل خود و اطرافش اشاره میکند و از عدم زیبایی در زندگیاش ابراز ناامیدی میکند.
هوش مصنوعی: دور تا دور لباس تو با نوارهای روشن مشخص شده است، اما افسوس که آن آینه که باید تو را نشان دهد، رنگ باخته و کدر شده است.
هوش مصنوعی: هر کجا که نگاه میکنم، خیانت و بیوفایی در کمین است. خوشبختی دل من در تنگنایی سختی به سر میبرد.
هوش مصنوعی: تأخیر در آمدن تیر عشقت جای تعجب ندارد، چون دل ما مدتهاست که رنگ حسرت و عشق را به خود گرفته است.
هوش مصنوعی: امشب در کوی تو، یک طرف دلخوشیها و غمها و از طرف دیگر، صف چشمهایم، در حال جنگ و جدل هستند.
هوش مصنوعی: دیروز به خاطر محبتت، امید و آرزوهایم از بین رفت. امروز دیگر برای چه کسی ناراحت شوم که سنگدل شده است؟
هوش مصنوعی: ای روح هستی، اگر تو را بکشند و خدایی هم به دل نیمه جانم مهربانی کند، در این حال دل من تماماً درگیر جنگ و جدل است.
هوش مصنوعی: در عشق تو به حدی به نام و عنوان بیتوجهی شدهام که مدتی است دیوانهوار مسیر سرزنش و ننگ را انتخاب کردهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از شش جهتم همچو شرر سنگ گرفته است
این بار جنون سخت به من تنگ گرفته است
در پنجه شیرست رگ و ریشه جانم
تا شانه سر زلف تو در چنگ گرفته است
زان چهره گلرنگ خط سبز دمیده است؟
[...]
خود هیچ و، نقاب از خط شبرنگ گرفته است
برما شکرین لعل تو، پر تنگ گرفته است
ترسم ندهد حصه به اعضای دگر هیچ
دل، درد تو را سخت ببر تنگ گرفته است
باشد غرضش دل، که ز ابرو مژگانست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.