چون وصی و جانشین احمد ختمی مآب
کرد از شمشیر بن ملجم محاسن را خضاب
ساخت قلب ماسوی را در عزای خود کباب
رهسپار ملک جنت گشت زین دیر خراب
شعله بر جان حسین افروخت چون قلب حسن
ریخت خاک بیکسی بر فرق اهل روزگار
با یتیمی کرد زینب را به هجر خود دچار
امکلثوم ستمکش در فغان شد چون هزار
روز روشن گشت پیش اهل دین چون شام تار
گلشن عالم شد از درد و محن بیتالحزن
شد به جلباب کفن پنهان رخ زیبای او
زینت تابوت چوبین قامت زیبای او
شاه خیبر کن شد آخر در عماری جای او
تا دهند اندر شبستان لحد ماوی او
شد حسن عازم به دفنش با حسین ممتحن
چون به سوی طور سینا ساختند او راروان
مجتبی با خامس آل عبا بر سر زنان
شد سوار باوقاری آشکارا و عیان
کرد براشان سلام و گفت با حسن بیان
ای حسین وای حسن ای کاشف سرو علن
ای بدن کاندر عماری همچو مهر منجلی است
گوئیا جسم علی صهر نبی حق راولی است
واقف اسرار رمز هرخفی و هرجلی است
مجتبی فرمود آری این بدن نعش علی است
گفت بگذارید پس دفن تن او را به من
سبط اکبر مجتبی گفت ای سوار مهلقا
کرده باب ما وصیت پیشوای ماسوا
غیرخضر و جبرئیل اندر حصول مدعا
نیست لایق به دفن مظهر ذات خدا
گو تو خضری یا که جبریل ای جوان موتمن
آن سوار نیک پی بگرفت از عارض نقاب
گشت روشن هر دو چشم آن دو شبل بوتراب
از فروغ نور وجه الله یعنی روی باب
از تعجب با پدر گفتند کی عالیجناب
العجب ای شمع بزم کردگار ذوالمنن
پیکر تو کرده اندر تخته تابوت جا
حود سواره میرسی از راه اژ راه وفا
در تبسم گشت و گفت آن معدن سر خدا
نیست هنگام تعجب چون بود در هر کجا
به رخ هر مختصر حاضر رخ زیبای من
ای کمال لطف یزدان معنی کنز خفا
کوکب برج ولایت آفتاب انما
ماه افلاک فتوت قبله اهل وفا
نامدی بهر چه در بالین شاه کربلا
ای که حاضر وقت موتی بر سر هر مرد و زن
ماند به بسر جسم مجروح حسینت بر زمین
با جوانان بنیهاشم ز ظلم مشرکین
اهلبیت و عترتت شد دستگیر مشرکین
یا امیرالمومنین درکربلا بنگر ببین
نوخطان را خفته در خون نورسان را در رسن
ساخت ابن سعد بیدین خانه دین را خراب
یعنی اندر پیش چشم زینب بیصبر و تاب
بیکفن انداخت جسم شاهدین در آفتاب
سر بر آرای بوتراب از خاک بنگر در تراب
آنکه باشد تربتش دارالشفای مرد و زن
یک حسینی از تو بر جا ماند اندر خافقین
خولی بیدین و ایمان رو سیاه نشاتین
زد سر مهر افسر این شاه بر نوک سنین
بهر انگشتر جدا کردند انگشت حسین
بهر بند از بند ببریدند دستش را ز تن
کار را اندر عداوت شمر تا جایی رساند
تا که زینب را به روز بیکسی در غم نشاند
اسب بر نعش حسینت ابن سعد آخر دواند
نی غلط گفتم که در زیر سم توسن نماند
پیکری ناآئی و بر ماتمش پوشی کفن
آتش اندر خیمه گاه شاهدین شد شعلهور
در بیابانها نگر اطفال خود را در به در
آنی یکی را با جگر این را به دامن بین شرر
بر کف از جور خطاکاران امت درنگر
اهل بیت خویش را همچون اسیران ختن
خیز دلجویی نماز حالت اهل و عیال
وارسی به نماز درد کودکان خردسال
بر سر ایشان بکش دستی پی رفع ملال
خامه (صامت) اگر از گفتگو گردید لال
جودیا این داستان بگذار و بگذر زین سخن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف سوگ و دردی میپردازد که پس از شهادت امام حسین و واقعه عاشورا بر خانوادهاش و جامعه اسلامی حاکم شد. او از جانشینی احمد (امام حسن) و غم بزرگ از دست دادن حسین و تأثیر آن بر اهل بیت سخن میگوید. زینب و ام کلثوم، خواهران حسین، به یتیمی و غم خود دچار میشوند و تصویر وضعیت دردناک مردم و به ویژه اهل بیت را در برابر ظلم و ستم دشمنان به تصویر میکشد. همچنین، شاعر به خاکسپاری امام حسین و مظلومیت او اشاره دارد و به این نکته میپردازد که حتی در سختیها و مصیبتها، نور حقیقت و سرپرستی اهل بیت همواره در قلبها خواهند درخشید. شعری حاکی از درد و عاطفه شدید نسبت به وقایع عاشورا و نازکدلانی که در آن زمان تحت فشار قرار داشتند.
هوش مصنوعی: وقتی وصی و جانشین پیامبر اکرم (ص) به شهادت رسید، خون او بر زیباییهای چهرهاش ریخت.
هوش مصنوعی: قلب موجودات را در حال سوگواری خود به آتش کشید و در پی آن، به بهشت رفت از این مکان ویران.
هوش مصنوعی: آتش عشق و شوق حسین در دل او شعلهور بود، همانطور که قلب حسن از محبت و ارادت پر بود.
هوش مصنوعی: در روزگار ما، نداشتن یک همراه و یار، بر سر افرادی که در زندگی تنها هستند، همچون خاکی سنگین فرو میریزد. این تنهایی و بیکسی، باعث میشود زینب نیز به خاطر جدایی و فقدان عزیزانش دچار درد و رنج شود.
هوش مصنوعی: امکلثوم به شدت تحت فشار و ظلم قرار گرفته و به فریاد درآمده، زمانی که نور حق و حقیقت بعد از هزار روز روشنایی، در برابر افراد دیندار تابید، احساسش مانند شب تاریک شد.
هوش مصنوعی: باغ زندگی بر اثر درد و مشکلات پر شده است از غم و اندوه.
هوش مصنوعی: چهرهی زیبای او در زیر کفن پنهان شده و زیبایی قامت او به تابوت چوبی تزئین بخشیده است.
هوش مصنوعی: در نهایت، شاه خیبر در عمارت خود جا گرفت تا در شبستان آرامگاه، مأوای او باشد.
هوش مصنوعی: حسن به سوی آرامگاهش حرکت کرد و در این راه، حسین در حال آزمایش و سنجش او بود.
هوش مصنوعی: زمانی که به کوه طور سینا رفتند، مجتبی همراه با پنجمین فرزند آل عبا به صورت احترام و ارادت بر سر زنان و مردم در حال حرکت بود.
هوش مصنوعی: سوار با وقار و چشمگیر به وضوح به آنها سلام کرد و با بیان دلنشین صحبت کرد.
هوش مصنوعی: ای حسین و ای حسن، شما هستید که رازها را آشکار میکنید.
هوش مصنوعی: ای بدن که در درون خود همچون ماه تابانی دارید، گویی جسم علی، شوهر نبی الهی است.
هوش مصنوعی: کسی که به رازها و زیباییهای پنهان و آشکار آگاه است، مجتبی (امام حسن) فرمود که این بدن، جسد علی (امام علی) است.
هوش مصنوعی: گفت بگذارید بدن او را به من بسپارید تا دفن کنم.
هوش مصنوعی: سبط بزرگ، حسن مجتبی، گفت: ای سوار، به مهلقا (معشوق) سلام برسان و به او بگو که وصیت پیشوای ما را در نظر داشته باشد.
هوش مصنوعی: جز خضر و جبرئیل، کسی نمیتواند به آرزوی حقیقی خود برسد و هیچکس شایستهی دفن مظهر ذات خداوند نیست.
هوش مصنوعی: ای جوان نیکوکار، آیا تو همان خضر هستی یا جبرئیل؟
هوش مصنوعی: آن سوار با نیکوئی به چهره دیگری نگاه کرد و هر دو چشم آن دو جوان را روشن و شفاف ساخت.
هوش مصنوعی: از درخشش نور چهره خداوند، پدر از تعجب پرسید: «این شخصیت بزرگ کیست؟»
هوش مصنوعی: عجبا ای شمع مجلس خداوند بخشنده!
هوش مصنوعی: بدن تو در تابوت جای گرفته، اما هنوز هم میتوانی از راه وفا به دنیا برگردی.
هوش مصنوعی: او با لبخند به دور و بر نگاه کرد و گفت: "آیا اینجا جایگاه خدای بزرگ نیست؟" و در حالت شگفتی از اینکه در هر مکان این حس را تجربه میکند، به فکر فرو رفت.
هوش مصنوعی: به نمایش گذاشتن زیبایی من در حضور هر فردی که به شکل مختصر و گذرا است.
هوش مصنوعی: ای خداوند، لطف و محبت تو را به ما نشان بده. تو مانند خورشید روشنایی و روشنی هستی که در برج ولایت میدرخشد و به ما میآموزد.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به وصف یک شخصیت بزرگ و بافضیلت اشاره میکند که در آسمانها مانند ماه میدرخشد و برای افراد باوفا و راستین، نقطه اتکایی است. این شخصیت به زمین آمده است تا در کنار شاه کربلا باشد و در کنار او، راه راست و وفاداری را نشان دهد.
هوش مصنوعی: ای کسی که در زمان مرگ، مرواریدی هستی بر سر هر مرد و زن.
هوش مصنوعی: بدن مجروح حسین بر زمین مانده است و جوانان بنیهاشم در کنار او از ظلم مشرکان رنج میبرند.
هوش مصنوعی: این بیت اشاره دارد به اینکه اهل بیت و نسل نبی اکرم در واقعه عاشورا به کمک مشرکان آمدند و این موضوع را به امیرالمؤمنین یادآوری میکند که در کربلا، وضعیت چگونه بوده است. در واقع، به نوعی از او خواسته میشود تا نگاهی به آن صحنهها و اثرات آن بیندازد.
هوش مصنوعی: جوانان بیتجربه همچون کودکان بیگناهی هستند که در بحرانی سخت و خونین خوابیدهاند و نمیدانند چه بر سر آنها میآید.
هوش مصنوعی: ابن سعد که بیدین و ناپاک است، خانه دین و اصول اسلامی را ویران کرده است. این خرابکاری او در برابر زینب، که بیتاب و بیصبر است، به وضوح نمایان است.
هوش مصنوعی: بدون کفن، بدن گواهان را زیر آفتاب انداختند. از خاک سر برآور و به خاک نگاه کن.
هوش مصنوعی: آنکه خاکش باعث درمان و بهبودی مردان و زنان است.
هوش مصنوعی: یک حسینی از تو باقی مانده که در سرزمینهای مختلف، افرادی بیدین و بیایمان با رویی سیاه و زشت، به یاد تو زندگی میکنند.
هوش مصنوعی: در این بیت، اشاره به این است که به خاطر عشق و محبت، سر فرمانروایی که بر تاج و تخت نشسته، به نوک دستان اولین رئیس ناله میزند. به این معنا که انگشت حسین را به خاطر نمادین بودنش از او جدا کردهاند. در واقع، این بیت به فقدان و از دست دادن چیزی ارزشمند اشاره دارد که به خاطر علاقه و احساسات عمیق، قربانی میشود.
هوش مصنوعی: برای هر بند از بند، دستش را از بدن جدا کردند.
هوش مصنوعی: در دشمنی و خصومت کار را به اندازهای جلو برد که باعث شد زینب در روزی که تنها بود، غمگین و متاثر شود.
هوش مصنوعی: اسب بر جسد حسین، پسر سعد، در آخرین لحظات میتازد. نه، اشتباه گفتم؛ چیزی از او زیر سم این اسب باقی نمانده است.
هوش مصنوعی: بدنی بیروح را میبینی و بر عزا و سوگواریاش کفن میپوشی.
هوش مصنوعی: آتش در خیمهگاه معشوقان شعلهور شد و در بیابانها به اطفال خود نگاه کنید که آواره و سرگردان هستند.
هوش مصنوعی: لحظهای فردی را ببین که با دلپریشی و اندوه، اشک بر دامنش میریزد و از ظلم و گناهکاران به فریاد آمده است.
هوش مصنوعی: خانوادهات را مانند اسیران در سرزمین ختن محصور کن.
هوش مصنوعی: به پا خیز تا از حال خانواده و نزدیکانت باخبر شوی و به یاد نماز اولویت بدهی، و همچنین به درد و رنج کودکان کوچکت توجه کنی.
هوش مصنوعی: دست خود را بر سر آنان بکش تا اندوهشان برطرف شود، زیرا اگر از صحبت کردن باز بمانند، سکوت خواهند کرد.
هوش مصنوعی: این داستان را رها کن و از آن بگذر.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شاه گیتی خسرو لشکرکش لشکرشکن
سایهٔ یزدان شه کشور ده کشورسِتان
ای دننده همچو دن کرده رخان از خون دن
خون دن خونت بخواهد ریخت گرد دن مدن
همچو نخچیران دنیدی، سوی دانش دن کنون
نیک دان باید همیت اکنون شدن ای نیک دن
راه زد بر تو جهان و برد فر و زیب تو
[...]
سوسن و سنبل نمود از زلف و عارض یار من
سنبلی بس با بلا و سوسنی بس با فتن
سوسن از سیم پلید و سنبل از مشک سیاه
در پلیدی صد ملاحت ، در سیاهی صدشکن
نوروزیب از روی و قد او همی خواهند دام
[...]
ای نهاده بر میان فرق جان خویشتن
جسم ما زنده به جان و جان تو زنده به تن
هر زمان روح تو لختی از بدن کمتر کند
گویی اندر روح تو مضمر همیگردد بدن
گر نیی کوکب، چرا پیدا نگردی جز به شب
[...]
ای سهی سرو روان از تو بهشت آئین چمن
روی تو ماهست و گرد ماه از انجم انجمن
مشک داری بر شقایق ورد داری بر عقیق
سرو داری بر گل و شمشاد داری بر سمن
از نسیم زلف تو همچون شمن گردد صنم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.