گنجور

 
صامت بروجردی

فصل ربیع است ای بت حبشی خال

خسرو فرود از بلندی اقبال

صفحه گیتی گرفت با فرو اجلال

مرغ سلیمان گشود به هر طرف بال

ساده رخا گوش ده به نغمه داود

خطه غبرا بلون گبند خضرا است

غیرت جنت تمام ساحت دنیا است

ناله بلبل به شاخ گل طرب افزا است

سوی تماشا بچم که گاه تماشاست

ساز غم روزگار را هله بدرود

کرده هلا رخ دو نعمت متوالی

موسم اردیبهشت ماه جلالی

آمده مولود شمس مجد و معالی

ختم رسل مقتدای دانی و عالی

فخر سبل عقل کل محمد محمود

شاه قریشی نژاد و هاشمی افسر

سید بطحا شرافت و مدنی فر

میر لعمرک سریر یاسین مظهر

سرور اسری مقام طاها مظهر

باعث ایجاد هر چه مخفی و موجود

ملک نبوت به سعی حضرتش آباد

کشور دین از او قوی شده بنیاد

همچو جدا بی‌شریک و همره و انباز

هستی کونین را وسیله ایجاد

خلقت افلاک را نتیجه موجود

مسقط الراسش به خاک پاک تهامه

زیب جهان وجودوزین قیامه

صانع امکان چه شد محرک خامه

در ورق صنع حرف اول نامه

نام نکویش نوشت خالق معبود

آئینه حق نمای ذات قدیم است

رحمت بی‌منتها و ذات عظیم است

در یتیم بحار و لطف کریم‌ست

بر دل احباب نور طور کلیم است

در تن اعداء شرار آتش اخدود

آیت و ذات و صفات حضرت باری

در تن اشیاء چه روح ساری و جاری

از دم سبابه بهر معجزه کاری

شق قمر کرد تا که در شب تاری

تیره کند روز خصم کافر مردود

ای شده در دفتر تو ختم رسالت

آمده از کبریای شرط جلالت

کار شفاعت به عهده تو حوالت

قرب تو را طالبم که در همه حالت

کوی تو خوش‌تر مرا ز جنت موعود

ای سبب بود خلق جود وجودت

نیست تفاوت میان غیب و شهودت

زندگی کائنات جمله ز جودت

ساخت نزول وجود عرش سعودت

شاهد حق را به ما سوی همه مشهود

قاسم اشیء چه دست فیض گشاده

بهره (صامت) ز فضل کرده زیاده

هم به دلم مهر تو ودیعه نهاده

هم به کفم اختیار مدح تو داده

شکر ز بخت بلند طالع مسعود