ای مرغ جان طلب کن ازین آتشین قفس
راه برون شدن که تو را هم قفس نماند
زان دوستان خاصی که دیدید در دیار
دردا که در دیار وفا هیچ کس نماند
یاران نازنین همه رفتند و هیچ یک
زان همرهان به طالع من باز پس نماند
گوش دارا، مدار درین کاروان سرا
کاینجا به غیر ناله زار جرس نماند
آب بهار عیش و گل بخت ما بریخت
زین هر دو یادگار به جز خار و خس نماند
یاری که دم توان زد ازو بود صدر دین
دم درکش ای زمانه که جای نفس نماند
سرمایه امید من او بود در جهان
رفت و امید من به جهان زین سپس نماند
شد عمر خوار در نظر ما که بعد ازو
ما را به وصل هیچ عزیزی هوس نماند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از ناامیدی و زوال یاران و دوستانش سخن میگوید. او از مرغ جانش میخواهد تا از قفس آتشین رهایی یابد و راهی برای بیرون رفتن پیدا کند. شاعر به غم فقدان دوستان خود اشاره میکند و میگوید که در دیار وفا، کسی باقی نمانده است. او به یاران نازنینش که رفتهاند و به جز نالهای از آنها چیزی باقی نمانده، اشاره میکند. در نهایت، شاعر از از دست دادن امید و یاری که برایش مهم بوده، ابراز ناراحتی میکند و میگوید که بعد از رفتن او، دیگر هیچ آرزویی در دلش نمیماند.
هوش مصنوعی: ای پرنده، از این قفس سوزانی که در آن گیر افتادهای، راهی برای خروج پیدا کن، چرا که دیگر برای تو قفس نخواهد ماند.
هوش مصنوعی: دوستانی که در آن سرزمین مشاهده کردید، متأسفانه در این سرزمین وفا، هیچکس باقی نمانده است.
هوش مصنوعی: دوستان عزیزم همه رفتند و هیچ یک از آن همراهان به خاطر سرنوشت من نتوانستند برگردند.
هوش مصنوعی: به دقت گوش کن، چون در این کاروانسرا تنها صدای ناله و آوای زنگ جرس به گوش میرسد و خبری از شادی نیست.
هوش مصنوعی: آب و هوای بهار و شادابی زندگی ما را از بین برد، فقط یادگارهایی از آن به جا ماند که جز خار و علف بی خاصیت نیستند.
هوش مصنوعی: یار دینی که قدرت کلام دارد، از اوست. ای روزگار، نفس کشیدن در این شرایط ممکن نیست.
هوش مصنوعی: او در این دنیا سرمایه امید من بود، اما حالا که رفته است، دیگر هیچ امیدی به این دنیا برایم باقی نمانده است.
هوش مصنوعی: عمر ما در نظر ما بیارزش شده است، چرا که پس از آن دیگر هیچ آرزویی برای وصال عزیزان نداریم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مشنو که بی تو ناله زارم هوس نماند
پر شد جهان ز ناله مجال نفس نماند
کس یک نظر ندید ترا کز تو چون گذشت
او را ز حسرت تو نظر باز پس نماند
تا بر سمند ناز بخوبی بر آمدی
[...]
در دل باختلاط کسانم هوس نماند
یا بهر اختلاط درین دور کس نماند
بی داد بین کزین شکرستان دلفریب
طوطی رمید گرد شکر جز مگس نماند
بر باد رفت نرگس و نسرین این چمن
[...]
زین العباد ماند و کسش همنفس نماند
در خیمه غیر پردگیان هیچ کس نماند
در سینه ای که عشق درآمد هوس نماند
در وادی یی که آتشی افتاد خس نماند
در سینه بود با تو نفس رشک داشتم
چندان کشیدم آه که دیگر نفس نماند
از هر طرف که می نگرم در مقابلی
[...]
رفتند اهل جود در ایام کس نماند
در بزم روزگار به غیر از مگس نماند
زد قفل باغبان به در باغ آرزو
ما را دگر به شاخ هوس دسترس نماند
رفت از دماغ گوشه نشینان حضور قلب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.