ز عشق روی تو روشن دل بنین و بنات
بیا که از تو شود سیئاتهم حسنات
خیال تو چو درآید به سینه عاشق
درون خانه تن پر شود چراغ حیات
دود به پیش خیالت خیالهای دگر
چنانک خاطر زندانیان به بانگ نجات
به گرد سنبل تو جانها چو مور و ملخ
که تا ز خرمن لطفت برند جمله زکات
به مردهای نگری صد هزار زنده شود
خنک کسی که از آن یک نظر بیافت برات
زهی شهی که شهان بر بساط شطرنجت
به خانه خانه دوند از گریزخانه مات
کدام صبح که عشقت پیالهای آرد
ز خواب برجهد این بخت خفته گویدهات
فرودود ز فلک مه به بوی این باده
بگویدم که مرا نیز گویمش هیهات
طرب که از تو نباشد بیات میگردد
بیار جام که جان آمدم ز عشق بیات
به پیش دیده من باش تا تو را بینم
که سیر مینشود دیده من از آیات
ندانم از سرمستیست شمس تبریزی
که بر لبت زدهام بوسهها و یا بر پات
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
سپهر شعبده باز از درون پردۀ غیب
لطیفه یی دگر آورد کاهلا صلوات
رسید دختر دیگر مرا و یکباره
ببرد رونق عیش و برفت آب حیات
اگر نتایج صلبم بود برین قانون
[...]
برات عاشق نو کن رسید روز برات
زکات لعل ادا کن رسید وقت زکات
برات و قدر خیالت دو عید چیست وصال
چو این و آن نبود هست نوبت حسرات
به باغهای حقایق برات دوست رسید
[...]
شنیدهای که سکندر برفت تا ظلمات
به چند محنت و خورد آن که خورد آب حیات
گرم زمانه دهد از بلای عشق نجات
در فضول نکوبم دگر به هیچ اوقات
ولی نجاتِ من از عشق کی شود ممکن
گر آسمان چو زمین باز استد از حرکات
مرا نجات بود گر دهد ضلالت نور
[...]
ترا ز شکر شیرین از آن دمید نبات
که یافت پرورش از آب چشمه سار حیات
اگر نه چشمه حیوان دهان تنگ تو بود
بگوی تا ز چه پوشیده گشت در ظلمات
چو بر کشید قضا نیل حسن بر بقمت
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.