تا غبارخط برآن حسن صفا پیرا نشست
یک جهان امید در خاکستر سودا نشست
داغ سودای تو دود انگیخت از بنیاد دل
گرد برمیخیزد از جاییکه نقشپا نشست
حیرت ما دستگاه انتظار عالمیست
هرکه شد خاک سر راهت به چشم ما نشست
حسن در جوش عرق خفت از ترددهای ناز
آب اینگوهرز شوخی بر رخ دریا نشست
پرگران خیزیم از سعی ضعیفیها مپرس
نقشسنگیکردگل تمثال ما هرجا نشست
فیض عزلت عالمی را در بغل میپرورد
مردمک در سایهٔ مژگان فلکپیما نشست
سربلندی خواهی از وضع ادب غافل مباش
نشئه برمیخیزد از جوشیکه در صهبا نشست
پیرگردیدی دگر با دلگرانجانی مکن
پنبهات تا چند خواهد بر سر مینانشست
در دل ما چون شرارکاغذ آتش زده
داغ هم یکلحظه نتوانست بیپروا نشست
یک جهان موهومی از آثار ما پر میزند
ای فنا مشتاق باید در خیال ما نشست
حسرت دل را زمینگیری نمیگردد علاج
نالهدر سیر است بیدلکوهاگر ازپانشست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل ز جا برخاست ما را، وصل او بر جا نشست
تا بپنداری که عشقش، در دل تنها نشست
خاست غوغایی ز قدش، در میان عاشقان
در میان ما نخواهد، هرگز این غوغا نشست
گر چه از نخل وجود من، خلالی باز ماند
[...]
عشق بالا دست بر خاک از وجود ما نشست
از گهر گرد یتیمی بر رخ دریا نشست
عشق تن در صحبت ما داد از بی آدمی
کوه قاف از بی کسی در سایه عنقا نشست
زخم مجنون تازه خواهد شد که از سودای ما
[...]
اشک، گستاخانه با این چشم خون پالا نشست
خویش را گم می کند چون قطره با دریا نشست
تا به می خوردن به گلشن آن گل رعنا نشست
غنچه از خون جگر لبریز در مینا نشست
قمری از خود دست شست و عندلیب از پا نشست
سرو من روزی که با شمشاد و گل یکجا نشست
عاقبت چون شعله خاکستر به فرق ما نشست
درد صهبا پنبه گشت و بر سر مینا نشست
بیتوام گرد ضعیفی بس که بر اعضا نشست
نالهام درکوچهٔ نی چون گره صدجا نشست
کس نمیفهمد زبان سوختن تقریر شمع
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.