دیشب از خود چون مه سی روزه پنهان آمدم
لاجرم همسایه خورشید تابان آمدم
عقل را دیدم سبک سر، یافتم جان را گران
سرو را بگذاشتم در کوی جنان آمدم
پیش ازین پروانه بودم، دوش رفتم پیش یار
خدمتی کردم به سر، شمع شبستان آمدم
غرقه و محبوس خود بودم ز خود رفتم برون
چون ز ماهی یونس و یوسف ز زندان آمدم
ناتوان بودم به بویش، نیم شب برخاستم
تا به کویش چون نسیم افتان و خیزان آمدم
گفت من قصد سرت دارم، همه تن سر شدم
پیش او چون گوی من، سرگشته غلطان آمدم
تا برون آید به فتح از غنچه آن گل نیم شب
بر درش آرم ز سر، تا پای دستان آمدم
بر سر کویش که میرفتم ازین سر من لقب
داشتم «سلمان» ولی، زان سر سلیمان آمدم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از تجربهای عمیق و معنوی سخن میگوید. او به بیان احساساتش در مورد یگانگی با محبوب و سفر روحانی خود میپردازد. از پنهانی و کمخودیاش سخن میگوید که شب گذشته مانند ماه نمایان شده است. ارتباط او با عشق و زیبایی را توصیف میکند و ابراز میکند که چگونه با رهایی از قید و بندهای خود، به سمت محبوب میرود. شاعر نشان میدهد که حتی با وجود احساس ناتوانی، به سوی محبوب میشتابد و خود را به صورت گوی یا افتادنی در کنار او تصور میکند. در نهایت، او به تحولی عمیق و تسلیم کامل اشاره میکند که جانش را به عشق تقدیم کرده و به جایی بالاتر از خود دست یافته است.
هوش مصنوعی: دیشب به گونهای که مانند ماهی که سی روز پنهان بوده، از خودم دور شدم و در نتیجه به سمت نور و روشنی خورشید نزدیک شدم.
هوش مصنوعی: عقل را زیر پا گذاشتم و احساس کردم که روح و جانم سنگین است. بنابراین، به دنبال زیباییها و نعمتهای بهشت، خودم را به آنجا رساندم.
هوش مصنوعی: قبل از این، من مانند پروانهای بودم که به دور شمع میچرخد. شب گذشته به دیدار محبوبم رفتم و در خدمت او بودم. اکنون به عنوان روشنایی در شب، در کنار او حضور دارم.
هوش مصنوعی: من از خودم غرق در مشکلات و محدودیتها بودم، اما ناگهان از این وضع خارج شدم، مثل اینکه از زندان رها شدم، مانند یونس از دل ماهی و یوسف از زندان آزاد گشتم.
هوش مصنوعی: در نیمه شب به خاطر بوی او نتوانستم خود را کنترل کنم و به سمت خانهاش رفتم، مثل نسیمی که با نرمی و جنب و خیز حرکت میکند.
هوش مصنوعی: او گفت که میخواهد به سر تو برساند، من هم به خاطر او تمام جسمم را تبدیل به سر کردم و مانند گوی، سرگشته و در حال چرخش به سمت او آمدم.
هوش مصنوعی: برای اینکه گل نیمهشب به زیبایی خود را نشان دهد، با تمام وجود از در ورودی آن را به استقبال میآیم.
هوش مصنوعی: زمانی که در مسیر کوی تو میگذشتم، از این سمت نامم «سلمان» بود، اما از آن سمت به عنوان «سلیمان» شناخته میشدم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نیم شب پی گم کنان در کوی جانان آمدم
همچو جان بیسایه و چون سایه بیجان آمدم
چون سگان دوست هم پیش سگان کوی دوست
داغ بر رخ، طوق بر گردن خروشان آمدم
کوی او جان را شبستان بود زحمت برنتافت
[...]
پیش یاران امشبی ناخوانده مهمان آمدم
عاشقان تشنه لب را آب حیوان آمدم
مجلس این قوم را از رنگ و بویی چاره نیست
با رخ گلگون و زلف عنبرافشان آمدم
صورت جانم که هر چشمی نبیند روی من
[...]
در کدورت خون شدم از خویش شادان آمدم
جسم رفتم در غم او از خود و جان آمدم
همچو آب جو که در گل می نماید خویش را
گرچه گشتم پای تا سر گریه، خندان آمدم
با تن زار از پی آن یوسف مصر جمال
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.