به غیر صورت او هر چه آیدم در دل
به جان دوست که باشد تصور باطل
به کوی دوست که خاکش به آب دیده گل است
که برگذشت که پایش فرو نرفت به گل
قتیل تیغ تو خواهیم گشت تا در حشر
بدین بهانه بگیریم دامن قاتل
همی رویم به راهی که نیستش پایان
فتادهایم به بحری که نیستش ساحل
گرت ارادت پیوند دوست میباشد
برو نخست ز دنیا و آخرت بگسل
بجز دهان توام هیچ آروزیی نیست
ولی چه سود که هیچم نمیشود حاصل
حسود گفت که سلمان چه میروی پی یار
نمیروم پی دلدار میروم پی دل
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی عشق و دلبستگی به معشوق است. شاعر به اهمیت و ارزش وجود محبوب در زندگیاش اشاره میکند و به این نکته میپردازد که هر چیزی جز صورت معشوق در دل او جایی ندارد. او به زیبایی دوست و تاثیر محبتش بر زندگیاش اشاره میکند و میگوید که حتی اگر بخواهد به وسیلهی عشق محبوب کشته شود، این برایش ارزشمند است. شاعر در نهایت بیان میکند که سفر او به سمت معشوق بیپایان و سخت است و حسادتهای دیگران را نادیده میگیرد، زیرا او تنها به عشق و دلخواه محبوب میاندیشد.
هوش مصنوعی: جز زیبایی او، هر آنچه در دل من میگذرد، به جانم قسم، تصوری نادرست است.
هوش مصنوعی: در کوی دوست، خاکی وجود دارد که با اشکهایم شسته شده و به مانند گلی زیباست. اگر کسی از آنجا عبور کند، پایش در آن خاک نرم و گلگونه فرو نمیرود.
هوش مصنوعی: ما برای کشته شدن به دست تیغ تو آمادهایم تا در روز قیامت به بهانه این موضوع، دامن قاتل را بگیریم.
هوش مصنوعی: من به مسیری میروم که پایانی ندارد و در دریایی افتادهایم که ساحلی برایش نیست.
هوش مصنوعی: اگر محبت و ارادت تو به دوست باشد، ابتدا باید از دنیا و آخرت خداحافظی کنی و آنها را رها کنی.
هوش مصنوعی: غیر از لبهای تو هیچ خواستهای ندارم، اما چه فایده که هیچ چیزی به دست نمیآورم.
هوش مصنوعی: حسود گفت: سلمان، تو چرا به دنبال یار میروی؟ من به دنبال کسی میروم که به دل مینشیند و احساساتم را متوجه میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
واصْبَحْتُ یَوْمَ النَّفْرِ و العیسُ تَرْحَلُ
وَکانَ حُدَی الحادی بِنَا و هُوَ مُعْجِلُ
اُسائِلُ عَنْ سلمی فَهَلْ مِنْ مُخَبِّرٍ
بسانَّ له علماً بها أیْنَ تنزلُ
لَقَد اَفْسَدَتْ حجّی و نُسْکی و عُمرتی
[...]
طمع ندارم ازین پس زخلق جاه و محل
مگر به خالق و دادار خلق عز و جل
حرام را چو ندانستمی همی ز حلال
چو سرو قامت من در حریر بود و حلل
به طبع رفت به زیرم همی جهان جهان
[...]
ایا بجود و بآزادگی بدهر مثل
جهان بکلک تو و کف تو فکنده امل
چگونه رنجه نباشم برنج تو ؟ که مرا
ز نعمت تو بود مغز استخوان بمثل
اگر ز فکرت تو دوش خواب خوش کردم
[...]
ایا چراغ شهان جهان امیر اجل
بدست مایه پیروزی و بتیغ اجل
بابر و دریا ماند بنانت گاه سخا
ببرق و صاعقه ماند سنانت گاه جدل
بدانش ودهش و جود و داد و دولت و دین
[...]
خجسته بادا بر خواجه عمید اجل
خجسته عید رسول خدای عزوجل
عماد ملک و ملک بوالفرج مفرج غم
که هم عماد جلالست و هم عمید اجل
اساس نصرت نصربن رستم آن که به دوست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.