چشمت به خواب چشم مرا خواب میبرد
زلفت به تاب جان مرا تاب میبرد
من غرقه خجالت اشکم که پیش خلق
چندان همی بود که مرا آب میبرد
سودای ابروی تو مغان راز مصطبه
چون غمزه تو مست به محراب میبرد
امشب به دوش مجلسیان را یکان یکان
بردند مست و ترک مرا خواب میبرد
بنمای رخ که درشب تاریک طرهات
دل گم شدهست و راه به مهتاب میبرد
دل زد در وصال تو دانم که ضایع است
رنجی که آن ضعیف درین باب میبرد
سلمان کجا و قصه زلف تو از کجا؟
بیچاره روزگار با طناب میبرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ما را شب فراق کجا خواب میبرد
صد خواب را ز گریه ما آب میبرد
داروی جان ما ز لبش ساز گو طبیب
زحمت چرا به شربت عناب میبرد
مخمور عشق را به جز آن لب علاج نیست
[...]
روی تو صبر از دل بیتاب میبرد
آیینه اختیار ز سیماب میبرد
این حیرتی که در دل و در دیده من است
بسیار تشنهام ز لب آب میبرد
می دست خالی از سر بیمغز من گذشت
[...]
چشم مرا به شوق رخت خواب می برد
دام از پی گرفتن مهتاب می برد
کو صبر تا به خواب ببینم رخ ترا
صد خواب را ز گریه من آب می برد
دست از قدح مدار چو اندوهگین شدی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.