گنجور

 
طغرای مشهدی

چشم مرا به شوق رخت خواب می برد

دام از پی گرفتن مهتاب می برد

کو صبر تا به خواب ببینم رخ ترا

صد خواب را ز گریه من آب می برد

دست از قدح مدار چو اندوهگین شدی

این گرد را نسیم می ناب می برد

مشکل گشا به ملت ما، دست مطرب است

کز دل گره به ناخن مضراب می برد