روی تو آب چشمه خورشید میبرد
لعلت به خنده پرده یاقوت میدرد
گر بنگرد عروس جمالت در آینه
خودبین شود هر آینه، آن به که ننگرد
گر لاله با عذار تو شوخی کند و را
معذور دار! کز سبکی باد میبرد
چون مجمر از درون نفس گرم میزنم
بر بوی آنکه لطف تو دامن بگسترد
بگریست زار مردم چشم من از غمش
لیکن چه سود؟ که غم مردم نمیخورد
دین میکنم فدای سر زلف کافرت
گر زلف کافر تو بدین سر در آورد
گفتم: به خون دل به کف آرم وصال تو
بسیار ازین بگفتم و او دم نمیخورد
سلمان تواند از سر دنیا و آخرت
بگذشت، لیکن از سر کوی تو نگذرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و جذابیت معشوق و احساسات شاعر نسبت به او میپردازد. شاعر در توصیف چهره معشوق میگوید که نور چشمه خورشید بر چهرهاش تابیده و لبخندش چون یاقوت است. او از خودبینی آینهها بر اثر دیدن جمال معشوق سخن میگوید و همچنین به شادی و خندهی لالهها به خاطر زیبایی معشوق اشاره میکند.
شاعر از احساسات خود در مورد معشوق میگوید و بیان میکند که قلبش از غم عشق میسوزد، اما این غم چیزی برای معشوقش نخواهد بود. او به عشق و فدای خود برای زلفهای معشوق اشاره میکند و از تلاشهایش برای رسیدن به وصال او میگوید، اما معشوق به سخنانش بیاعتناست. در نهایت، شاعر تأکید میکند که هرچقدر از دنیا و آخرت بگذرد، هرگز از یاد معشوق خود نخواهد گذشت.
هوش مصنوعی: نور چشمه خورشید روی تو را میگیرد و لبخند لبت همچون یاقوت پرده را میشکافد.
هوش مصنوعی: اگر عروسی با زیبایی تو به آینه نگاه کند، هر بار که در آن خیره شود، به خود مغرور خواهد شد؛ پس بهتر است که به آینه نگاه نکند.
هوش مصنوعی: اگر لاله به زیبایی و مهرت بازی کند، او را ببخش، زیرا این رفتار ناشی از سبکی و بیتوجهی است که به خاطر نسیم ایجاد میشود.
هوش مصنوعی: من همچون مشعل، با گرمای نفسم به سوی بوی خوشی که ناشی از لطف توست میزنم.
هوش مصنوعی: چشم من از غم او به شدت گریان است، اما چه فایدهای دارد؟ زیرا غم او بر دل مردم تأثیری نمیگذارد.
هوش مصنوعی: من جانم را نذر موهای تو میکنم، حتی اگر موهای تو از کفر و بیدینی باشد و به خاطر آن به این سرم بیفتد.
هوش مصنوعی: گفتم با دل شکسته و رنج بسیار به ملاقات تو میرسیم و بارها این صحبت را کردم، اما او هیچ واکنشی نشان نداد.
هوش مصنوعی: سلمان میتواند از تمام لذات دنیا و آخرت بگذرد، اما هرگز نمیتواند از یاد و یادگار تو بگذرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون بچهٔ کبوتر منقار سخت کرد
هموار کرد پرّ و بیوکند مویِ زرد،
کابوک را نخواهد و شاخ آرزو کند
وز شاخ سوی بام شود باز گردگرد
مشکین شود چو باد بزلف تو بگذرد
عاشق شود کسیکه بروی تو بنگرد
بر غالیه بماند بر عارض تو باد
گاهش برو بمالد و گه باز بسترد
گر پشت یابد از رخ تو لاله بشکفد
[...]
جز سوی نام نیک خردمند ننگرد
نام نکو بماند و این عمر بگذرد
سالار لولیان را گفتم برای خرد
از میخ هجو من خر خمخانه را بدرد
گفتا که میخ هجو تو . . . ون خوار آنخرست
. . . ون ما چی خاردان بره کش حرب فشرد
خر فرد بود میره با سهل دیلمی
[...]
ای از عدد یکی به هنر صدهزار مرد
دارند معطیان ز عطاء تو پیش خورد
از رشگ حرمت تو بزرگان مملکت
چون صبح و شمس بارخ زردند وبادسرد
از اولیای دولت در هیچ روزگار
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.