به حضرت تو، که یارد، که قصهای ز من آرد؟
به غیر باد و برآنم که باد، نیز نیارد
اگر نسیم نماید، کسالتی به رسالت
سلام من که رساند، پیام من که گزارد؟
نسیمی از سر زلف تو میخرم به دو عالم
وگرچه خود همه عالم، نسیم زلف تو دارد
خیال روی تو در چشم ما و ما، متحیر
در آن قلم که چنین صورتی بر آب، نگارد
لبم چو یاد کند، ذوق خاکبوس درت را
ز شوق مردم چشم من، آب در دهن آرد
گرم وصال تو بگذاشت پیش از این دو سه روزی
مرا فراق تو دائم که پیش ازین، نگذارد
بروز وصل خودم وعده داده بودی، سلمان
درین هوس، همه شبهای تیره روز شمارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به حضرت معصوم (علیهالسلام) ذکر میکند که نمیتواند داستان خود را به کسی غیر از باد بگوید، چرا که هیچکس دیگر قادر به رساندن پیامش نیست. او میگوید اگر نسیم به پیامبری ناتوانی آورده باشد، در همین حال، او نمیداند که چگونه پیامش را به حضرت برساند. شاعر از زیبایی و جذابیت زلف حضرت صحبت کرده و میگوید که او حاضراست برای آن نسیم هزینه کند. خیال حضرت در دل شاعر ساکن است و در مقابل آن تصویر شگفتانگیز، شاعر حیرتزده است. او همچنین از شوق وصال حضرت و درد فراق صحبت میکند و به یادآوری وعده وصل میپردازد و شبهای تار را به شمارش میآورد. در کل، شعر احساس عمیق دلتنگی، شوق و محبت نسبت به حضرت را بیان میکند.
هوش مصنوعی: به شما که کسی هستید که داستانی از من بگوید، چه کسی جز باد میتواند این کار را بکند؟ و حتی باد هم نمیتواند این کار را انجام دهد.
هوش مصنوعی: اگر نسیم و باد پیامی برسانند، چه کسی پیام سلام من را منتقل میکند و چه کسی آن را به مقصود میرساند؟
هوش مصنوعی: نسیمی از موی تو را به دو جهان میخرم، حتی اگر خود تو تمام عالم باشی، باز هم نسیم موی تو را دارم.
هوش مصنوعی: تصویر خیال تو در چشمان ما و ما، شگفتزده از این هستیم که چگونه قلمی میتواند چنین چهرهای را بر روی آب ترسیم کند.
هوش مصنوعی: وقتی لبم به یاد تو میافتد، لذت خاکی و پستی که در حضور تو تجربه میکنم، از شوق مردم چشمم، آب را در دهانم میآورد.
هوش مصنوعی: اگر چند روزی از وصالت گذشته باشد، جدایی تو برایم همیشگی خواهد بود، چون قبلاً هم نتوانستم دوری تو را تحمل کنم.
هوش مصنوعی: تو به من وعده داده بودی که به زودی به وصالت میرسم، اما سلمان در این آرزو، همه شبهای تار را به شمارش مینشینم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر مرا تو نخواهی دلم تو را نگذارد
تو هم به صلح گرایی اگر خدا بگمارد
هزاران عاشق داری به جان و دل نگرانت
که تا سعادت و دولت که را به تخت برآرد
ز عشق عاشق مفلس عجب فتند لئیمان
[...]
چنین که سوز فراقم ز سینه دود برآورد
عجب مدار گرم ابر دیده سیل ببارد
سیاه پوش از آن گشته است مردم چشمم
که هر درنگ جگر گوشه به خاک سپارد
وجود خاکی ما را بسوخت آتش هجران
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.