نور چشمی و به مردم، نظری نیست تو را
آفتابی و به خاکم، گذری نیست، تو را
مردم از ناله زارم، همه با درد و ضرند
«لله الحمد» کزین درد سری نیست، تو را
صبح پیریم، اثر کرد و شبم، روز نشد
ای شب تیره مگر خود سحری نیست تو را؟
کار با عشق فتاد، از سرم ای عقل برو
چه دهی وسوسه، دیدم هنری نیست تورا
همه خون میخورم و زآنچه توان خورد، مگر
غیر خون بر سر خوان، ماحضری نیست تو را؟
ناله در سنگ اثر میکند، اما چه کنم
چون از این در دل سنگین اثری نیست تو را
طایرا در قفس بیدری افتادی اگر
راه یابی چه کنم؟ بال و پری نیست تو را
راه بیرون شو اگر میطلبی رو بدرش
که به غیر از در او، هیچ دری نیست تو را
ای فرود آمده عشقت، به سواد دل من!
از سواد دل سلمان، سفری نیست تو را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از بحرانها و دردهای عاطفی خود سخن میگوید. او به محبوب خود اشاره میکند که هیچ توجهی به او ندارد و همچنان در درد و رنج به سر میبرد. شاعر احساس تنهایی و یأس میکند و به تیرهشدن روزها و شبها اشاره میزند. او عقل را از خود دور میکند و عشق را به عنوان موضوع اصلی زندگیاش انتخاب میکند. همچنین بیان میکند که دردی که دارد، هیچ تأثیری بر سنگ ندارد و به نوعی احساس بیکسی و ناتوانی میکند. در نهایت، او به عشقش که در دلش نشسته اشاره میکند و از عدم قابلیت رفتن به سوی او و درهای بسته سخن میگوید.
هوش مصنوعی: تو برای مردم هیچ ارزشی قائل نیستی، در حالی که من به تو وابستهام و برایم خیلی مهمی، اما تو حتی نگاهی به من نمیکنی.
هوش مصنوعی: مردم از غم و نالهام خبر دارند و همه در حال رنج و مشکلات هستند، اما من شاکر خداوند هستم که این درد و رنج تو را از من دور کرده است.
هوش مصنوعی: صبح پیری به سراغم آمده و شب گذراندم، اما روز به من نرسیده است. ای شب تار، آیا تو سحرگاهی برای من نخواهی شد؟
هوش مصنوعی: وقتی که عاشقانه مشغول کاری هستم، ای عقل از سرم دور شو. چه چیزی را در دل من وسوسه میکنی؟ من دیگر هنری از تو نمیبینم.
هوش مصنوعی: من هر نوع رنج و سختی را تحمل میکنم و از هر چیزی که ممکن است به من آسیب برساند، استفاده میکنم؛ اما آیا در این حال، جز خود درد و رنج، کسی دیگر در کنار من نیست؟
هوش مصنوعی: ناله در دل سنگ تاثیر میگذارد، اما افسوس که دل سنگین من هیچ اثری از تو ندارد.
هوش مصنوعی: اگر مرغی در قفس بیفتی و راهی برای بیرون رفتن پیدا کنی، چه فایده دارد؟ تو بال و پر پرواز نداری تا پرواز کنی.
هوش مصنوعی: اگر به دنبال راهی برای هدایت به سوی روشنایی و حقیقت هستی، باید از در او خارج شوی، زیرا جز این در، هیچ راه دیگری برای تو وجود ندارد.
هوش مصنوعی: ای عشق که به دل من فرود آمدهای! از دل سلمان (که سمبل عاشقپیشهگی است)، سفر و مکانی برای تو وجود ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.