نفس سوخته روشنگر جان است مرا
چون شرر، زندگی از سوختگان است مرا
دل سودا زده ام جوش بهاران دارد
چهره از درد اگر برگ خزان است مرا
بیخودی گرد ملال از دل من می شوید
رفتن دل به نظر آب روان است مرا
گرچه افتادهام اما پی برداشتنم
هر که قد راست کند تیر و سنان است مرا
گردش چرخ محال است مرا پیر کند
همت پیر مغان، بخت جوان است مرا
نتوان شست به هر صید گشادن، ورنه
آه تیری است که دایم به کمان است مرا
می کند سلسله عمر ابد را کوتاه
گرهی چند که در رشته جان است مرا
در سفر عادت سیلاب بهاران دارم
سختی راه طلب، سنگ فسان است مرا
در خریداری درد تو به جان بی تابم
ورنه یوسف به زر قلب گران است مرا
نیست چون سرو، مرا بی ثمری بر دل بار
که ز آسیب خزان خط امان است مرا
آب از دیده خورشید گشاید صائب
در دل آیینه عذاری که نهان است مرا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر در بیان احساسات عمیق شاعر درباره زندگی و دردهایش است. شاعر از سوختگیهای درون و رنجهای عاشقانه خود صحبت میکند، و به ارتباط عمیق بین زندگی و مرگ اشاره دارد. او دلش را مانند جوانهای در بهار توصیف میکند، هرچند که به نظر میرسد دچار خزان است. شاعر به جستجوی حقیقت و عشق در عین ملالت و سختی ادامه میدهد و معتقد است که هر چند زمان میتواند او را پیر کند، اما اراده و همت او جوان باقی میماند. در نهایت، شاعر نگاهی به زیباییها و زشتیهای زندگی دارد و به درون خود، به امید و تاریکی مینگرد.
هوش مصنوعی: روحی که در من میسوزد، مانند شعلهای روشن است و به من حیات میبخشد. زندگیام از افرادی که دچار سوختگی و درد شدهاند، نشأت میگیرد.
هوش مصنوعی: دل آشفته من پر از شور و شادی بهاری است، اما چهرهام از درد و رنج نشان میدهد، هرچند که درختان در حال خزان هستند و برگهایشان ریخته است.
هوش مصنوعی: دلم پر از غم و ناراحتی است و احساس میکنم که این اندوه به تدریج از من دور میشود. رفتن قلب من مانند یک جریان آب روان است که دیگر در آن نشانی از غم وجود ندارد.
هوش مصنوعی: هرچند که در وضعیتی سخت قرار دارم، اما برای پیشرفت و دستیابی به شناخت، هر کسی که به خود استقامت بدهد، همچون تیر و نیزهای که به سمت من نشانه رفته است.
هوش مصنوعی: سرنوشت و زمان نمیتوانند من را کهنسال کنند، چرا که اراده و تلاش من جوان و پرانرژی است.
هوش مصنوعی: نمیتوانم به هر بهانهای به رهایی از دست این درد و اندوه بپردازم، زیرا دلمشغولی و غم من دائماً مانند تیری در کمان در حال نشانهگیری است و آزاد نمیشود.
هوش مصنوعی: عمر ابدی من را با چند گره کوچک که به روح من مربوط میشود، کوتاه میکند.
هوش مصنوعی: در این سفر، عادت کردهام که با مشکلات و سختیها روبرو شوم. هرچند که راه پر از سنگ و سختی است، اما هدفی شیرین و خوشایند در انتظارم است.
هوش مصنوعی: من برای علاج درد تو به شدت دلتنگ و بیتابم، چراکه در حقیقت یوسف و زیباییاش برای من با وجود گرانبهاییاش از طلا هم ارزشمندتر است.
هوش مصنوعی: من چون سرو، بیثمر و بیفایده نیستم؛ اما دلخوشیهای من از آسیبهای فصل خزان محفوظ مانده است.
هوش مصنوعی: خورشید اشک میریزد و این اشک به دل آیینهای میافتد که در آن چهرهای زیبا و پنهان وجود دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ای که روی تو، بهشت دل و جان است مرا!
ای که وصل تو مراد دل و جان است، مرا!
چون مراد دل و جانم، تویی از هردو جهان
از تو دل برنکنم، تا دل و جان است مرا
میبرم نام تو و از تو نشان میجویم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.