نه ذوق باغ به دل، نه هوای پروازی
قفس کجاست که دارم به خاطر، اندازی
به باغ می شنوم از درای غنچه صدا
ز بس که گوش به زنگم به راه شهبازی
سفال، دم ز نوا چون زند در آن مجلس؟
که چون پیالهٔ چینی بود خوش آوازی
نمانده بیتو به آهنگ، نالهٔ مستان
که خارج است، نباشد چو تاری از سازی
سلیم، چند توان ساختن به نغمهٔ خویش
فغان که سوخت مرا حسرت هم آوازی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر احساس ناامیدی و حسرت شاعر را از فقدان عشق و زیبایی بیان میکند. شاعر به قفس و محدودیتهایی اشاره میکند که او را از لذتهای باغ و پرواز دور کرده است. او در دنیایی پر از صداهای زیبا و غنچهها زندگی میکند، اما خود را در حسرتی عمیق میبیند. همچنین، ناله و اندوه او جزیی جداییناپذیر از وجودش شده و به این ترتیب، او احساس میکند که هر چه تلاش کند، نمیتواند کمبودی را که ناشی از نبود محبوبش است، جبران کند.
هوش مصنوعی: نه لذت باغ در قلبم احساس میشود، و نه ذوق پرواز در این قفس وجود دارد. نمیدانم کجاست آن پرواز که بخواهد غمهایم را سبک کند.
هوش مصنوعی: در باغ، صدای غنچه را میشنوم و به خاطر اینکه همیشه منتظر آمدن شهباز هستم، گوشم کاملاً آماده است.
هوش مصنوعی: سفال وقتی به صدای نوا در میآید که در جایی مثل یک مجلس باشد، درست مانند یک پیالهٔ چینی که نغمهٔ دلنوازی تولید میکند.
هوش مصنوعی: بیتو، صدای نالهٔ عاشقان به گوش نمیرسد، همانطور که اگر سازی را بزنید، صدایی از تار آن نمیآید.
هوش مصنوعی: سلیم، چهقدر میتوانم با نغمههای خود زاری و ناله کنم، که حسرت همصحبتی با تو آتش به جانم زده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زهی ! جمال تو بر ماه کرده طنازی
سزاست بر سر خوبان تو را سرافرازی
به چشم طنز کنی گر کنی به ماه نظر
بدان جمال تو را هست جای طنازی
به دست قهر ز لشکر گه جمال همی
[...]
چو تیر غمزه بناز و کرشمه اندازی
نشانه از دل مسکین من کن ای غازی
نخست با تو بالبازی اندر آمده ام
چو دل نماند تن در دهم بجانبازی
مرا چو جان بباری شد است قربانت
[...]
سریر سلطنت اکنون کند سرافرازی
که سایه بر سرش افکند خسرو غازی
فلک کلاه غرور این زمان ز سر بنهد
که هست افسر شه بر سر سرافرازی
خطاب خسرو انجم کنون بگردانند
[...]
چو برقع از رخ زیبای خود براندازی
بگو نظارگیان را صلای جانبازی
ز روی خوب نقاب آنگهی براندازی
که جان جمله جهان ز انتظار بگدازی
نقاب روی تو، جانا، منم که چون گویم:
[...]
اگر کلاله مشکین ز رخ براندازی
کنند در قدمت عاشقان سراندازی
اگر به رقص درآیی تو سرو سیم اندام
نظاره کن که چه مستی کنند و جانبازی
تو با چنین قد و بالا و صورت زیبا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.