مطرب از دستت گر آید، ناخنی بر چنگ زن
من بر آتش می زنم خود را، تو بر آهنگ زن
نسبتی با مشرب پروانه گر داری بس است
گر نباشد آتشی، بر آب آتش رنگ زن
بلبلان با هم نمی دانند غیر از دوستی
گل تمام عمر گو ناخن برای جنگ زن
شکوه ی احباب را پوشیده نتوان داشتن
گر به دستت شیشه گردد راستی، بر سنگ زن
زین گلستان برگ سبزی خود به کف ناید سلیم
همچو اوراق چمن، آیینه را بر سنگ زن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.