بس که گشتم ناتوان، هرگه صفیری میکشم
از دل مجروح، پنداری که تیری میکشم
چون سبوی می، ندارم قوت برخاستن
دست بر سر، انتظار دستگیری میکشم
از خیال روی او شد پیرهن خوشبو مرا
همچو گل کی منت مشک و عبیری میکشم
چون کنم اصلاح کار عشق، از وحشت مرا
دست میلرزد که خار از پای شیری میکشم
گوشهای خواهم چو خال ابروی خوبان سلیم
انتظار همتی از گوشهگیری میکشم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.