بس که گشتم ناتوان، هرگه صفیری میکشم
از دل مجروح، پنداری که تیری میکشم
چون سبوی می، ندارم قوت برخاستن
دست بر سر، انتظار دستگیری میکشم
از خیال روی او شد پیرهن خوشبو مرا
همچو گل کی منت مشک و عبیری میکشم
چون کنم اصلاح کار عشق، از وحشت مرا
دست میلرزد که خار از پای شیری میکشم
گوشهای خواهم چو خال ابروی خوبان سلیم
انتظار همتی از گوشهگیری میکشم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره ناامیدی و درد شاعر است. او از تلاشهای بینتیجهاش برای جلب محبت معشوق سخن میگوید و از دل مجروحش مینالد. شاعر در حسرت عشق، دچار سردرگمی و وحشت است و به دنبال آرامش و همتی برای بهبود وضعیت خود میگردد. او به بیحوصلگی و انتظار برای کمک از دیگران اشاره میکند و از زیباییها و دشواریهای عشق سخن میگوید.
هوش مصنوعی: من به حدی خسته و ناتوان شدم که هر بار صدایی از دل زخمیام بلند میشود، گویی که تیر شلیک میکنم.
هوش مصنوعی: من قدرتی برای برخاستن از جا و طلب کمک ندارم، مانند ظرفی که پر از شراب است و با آرزوی حمایت و یاری به سر میزنم.
هوش مصنوعی: به خاطر تصور زیبایی او لباس خوشبو و خوش عطر من مانند گلی شده است که عطر مشک و عبیری را به خود میگیرد.
هوش مصنوعی: وقتی میخواهم در امور عشق تغییراتی ایجاد کنم، از ترس و اضطراب دستهایم میلرزند، مانند اینکه میخواهم خار را از پای یک شیر بیرون بکشم.
هوش مصنوعی: در دلم میخواهم گوشهای از زندگی را به آرامی بگذرانم، همانطور که وجود یک خال زیبا بر ابروی معشوقهها دل را میرباید. از این انزوا و گوشهنشینی، عشق و امیدی را انتظار دارم که مرا به جلو براند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.