جرعهای ریز که تا چارهٔ خمیازه کنیم
بوسهای ده که به آن لب نمکی تازه کنیم
بی نمک می شود آن چیز که پرشور شود
فصل گل را ز پی می کشی اندازه کنیم
عقل و دین رفت، به زنجیر چه حاجت دل را
یک ورق قابل آن نیست که شیرازه کنیم
به عدم نیست گذر قاتل ما را، تا چند
همچو منصور وطن بر سر دروازه کنیم؟
قصه ی زلف کهن گشت سلیم، آن بهتر
که ز وصف خط مشکین، سخن تازه کنیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بنشین تا رخت از تاب نظر غازه کنیم
با لب لعل تو، یکدم نمکی تازه کنیم
نسخه صحبت ما زود ز هم میپاشد
مگرش از سخن زلف تو شیرازه کنیم
خواهد از گریه شادی شب وصل تو نثار
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.