ما همچو گل به چاک گریبان نشستهایم
چون لاله در لباس شهیدان نشستهایم
هر یک به فکر طرّهای آشفتهخاطریم
جمعیم دوستان و پریشان نشستهایم
یاران و بوی گل همه در سِیْرِ گلشنند
ما همچو غنچه پای به دامان نشستهایم
جز نان خشک، قسمت ما نیست از جهان
گویی مگر به سفرهٔ دهقان نشستهایم
جنبیدن است باعث آزار ما سلیم
گویی چو تیر بر سر پیکان نشستهایم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ما از غم تو بی سر و سامان نشسته ایم
بی وصل تو بماتم هجران نشسته ایم
زان دم که خط دوست بپوشید روی او
با دود دل ز آتش پنهان نشسته ایم
اندر هوای چشم و دو زلف سیاه او
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.