ز بیپروایی چشمت دل آزردهای دارم
لبت هرگز نمیگوید نمکپروردهای دارم
دماغ من پر است از بوی آن گل، کس چه میداند
که در ویرانهٔ خود، گنج بادآوردهای دارم
امینی نیست غیر از خاک این گلشن که بسپارم
به دامن همچو گل، مشت زر نشمردهای دارم
چه منت در قیامت عشق او را بر سرم باشد
ز زخم تیغ او، نه خوردهای، نه بردهای دارم!
قیامت هم گذشت و دامن آن تندخو نگرفت
میان کشتگان او، چه خون مردهای دارم
سلیم از باغبان ممنون گل هرگز نخواهم شد
که از دل در بغل دایم گل پژمردهای دارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بَدَم با نالة بلبل دل افسردهای دارم
به طبعم میخورد گل، خاطر آزردهای دارم
نگاه گرم میخواهم که آتش در دل افروزد
که عمری شد درین خلوت چراغ مردهای دارم
خرامی سوی من هم ای نسیم وعده عمری شد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.