حرف گل و حدیث بهار و خزان دروغ
تا چند گویی این همه ای باغبان دروغ
کردند بحث، شیخ و برهمن به پیش عشق
دعوی این خلاف شد و حرف آن دروغ
چون چشم احول آینه هم شد دروغگو
از بس که عام گشت درین خاکدان دروغ
در ما چو آب و آینه نقش خلاف نیست
کفر است در شریعت ما راستان دروغ
هرگز کسی حریف نشد نفس خویش را
تا چند بشنوم ز تو ای پهلوان دروغ
یک مو خلاف در سخن من سلیم نیست
نگذشته غیر شعر مرا بر زبان دروغ!
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.