از سرم کی می رود هرگز برون سودای داغ
همچو لاله در دلم گرم است دایم جای داغ
همچو آن منعم که او زر بر سر زر می نهد
در محبت می گذارم داغ بر بالای داغ
سبزه ای هرگز ز خاک عاشقان سر برنزد
مو نمی روید ازان عضوی که باشد جای داغ
بر سر هرکس گلی دیدم در ایام بهار
در سر شوریده ی من تازه شد سودای داغ
در کمال من ندارد هیچ کس حرفی سلیم
معجز عشق است در دستم ید بیضای داغ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از هجوم داغ، در تن نیست دیگر جای داغ
مینهم چون فلس ماهی، داغ بر بالای داغ
آمد و رفت خیال دوست را، نتوان نهفت
نقش پای یاد جانان است در دل جای داغ
اشک خونین گرددش در چشم، از سرگرمیم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.