ای دل ز گرد کلفت عالم غمین مباش
چون آسمان وگرنه به روی زمین مباش
بگذار هرچه هست بجز ساغر شراب
واقف ز جام باش و چو جم از نگین مباش
خواهی که ایمن از بد و نیک جهان شوی
بی نیش و نوش چون مگس انگبین مباش
سرده سرشک، چند کشی خواری از جهان
چون ابر این قدر نمد آبچین مباش
از من بگیر عبرت، اگر اهل روزگار
صد آفرین کنند، سخن آفرین مباش
رسوای عالمی شدی از عشق گلرخان
صدبار گفتمت که سلیم این چنین مباش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.