چو در غمخانهٔ ما آید آن دلبر نمیماند
اگر ماند شبی ماند، شب دیگر نمیماند
هوای گلخن از گلشن موافقتر بود ما را
که آتش زنده جز در زیر خاکستر نمیماند
جهان کی میگذارد رونقی در کار ما باشد
صدف چون بسته گردد، آب در گوهر نمیماند
چو گل هر عضوم از شوق تو پرواز دگر دارد
پر و بالی که من دارم، به بال و پر نمیماند
ز تاج قیصر و خاقان خبر تا چند میپرسی
سلیم آنجا که سر بر باد رفت افسر نمیماند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به صد خون جگر دل را صفا دادم، ندانستم
که چون آیینه روشن شد، به روشنگر نمیماند
بگیتی با وجود میر نام از شر نمی ماند
در آن سامان که میر آمد ستم دیگر نمی ماند
سران را آرزوی سرکشی در سر نمی ماند
خسان را جز قبای ماتم اندر بر نمی ماند
بلی با موج دریا شعله اخگر نمی ماند
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.