لغتنامهابجدقرآن🔍گوگلوزنغیرفعال شود

گنجور

 
سلیم تهرانی

ای دریده ز تو گل پیرهن خون آلود

لاله را داغ تو تعویذ تن خون آلود

اختران بر فلک از گریه ی من رنگینند

همچو دندان به درون دهن خون آلود

ماه عید است که گردیده نمایان ز شفق

زخم شمشیر مرا بر بدن خون آلود

هر حبابی ز سرشکم به خم طره ی موج

سر منصور بود در رسن خون آلود

مگذارید ز دستش که سر جم خورده ست

جام را چیست وگرنه دهن خون آلود

نفس آغشته به خون خیزدم از سینه سلیم

باد رنگین رود از این چمن خون آلود

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
طبیب اصفهانی

تا قیامت دمد از خاک من خون آلود

لاله از سینه چاک و کفن خون آلود

صبح از جامه رنگین شفق مستغنیست

پیر کنعان چه کند پیرهن خون آلود

می توان یافت که در پای دلش خاری هست

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه