ای دریده ز تو گل پیرهن خون آلود
لاله را داغ تو تعویذ تن خون آلود
اختران بر فلک از گریه ی من رنگینند
همچو دندان به درون دهن خون آلود
ماه عید است که گردیده نمایان ز شفق
زخم شمشیر مرا بر بدن خون آلود
هر حبابی ز سرشکم به خم طره ی موج
سر منصور بود در رسن خون آلود
مگذارید ز دستش که سر جم خورده ست
جام را چیست وگرنه دهن خون آلود
نفس آغشته به خون خیزدم از سینه سلیم
باد رنگین رود از این چمن خون آلود