گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
سلیم تهرانی

روزگار از چمن وصل توام دور افکند

آن سرشکم که مرا از مژه ی حور افکند

چون صبوحی زده از خانه برآمد، خورشید

روشنی را ز حجاب رخ او دور افکند

حسن مغرور چو شمشیر جفا کرد بلند

خویش را شور جنون بر سر منصور افکند

تاب سرپنجه ی اقبال سلیمان داری

دست بتوانی اگر در کمر مور افکند

شب که سر داد دلم آه به سیاره سلیم

آتشی بود که در خانه ی زنبور افکند