نوبهار است و جنونم سوی هامون میکشد
شور رسوایی مرا بر روی مجنون میکشد
زین بیابان، باد دایم کشته بیرون میکشد
زاغ همچون خامهٔ نقاش، مجنون میکشد
بس که گرد غم به خاطر دارم از دور جهان
اشک چون مور از دل من خاک بیرون میکشد
از ترازو حال ما را میتوان معلوم کرد
در جهان هرجا که باری هست، موزون میکشد
باخبر گردد گر از ذوق نوای بیدلان
پنبه را گوش تو همچون داغ در خون میکشد
سرو اگر همچون تذروش بر سر خود جا دهد
خاطر لیلی به پای بید مجنون میکشد
صد نزاکت میکند در شربت کوثر سلیم
جام می اما به دستش ده، ببین چون میکشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
رخت هستی دل سوی آن جامه گلگون می کشد
بخت یاری می نماید یا مرا خون می کشد
بنگر از خورشید عالمتاب عاشق پروری
چشم واناکرده شبنم را به گردون می کشد
حسن را گر سد ره نبود نگهبان حیا
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.