گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
سلیم تهرانی

تا از قبول عشق، سخن بهره مند شد

هر بیت ما کتابه ی طاق بلند شد

دستی که بود شکوه ز کوتاهی اش مرا

آخر به صید چون تو غزالی کمند شد

از چشم زخم فقر که عمرش دراز باد

کاشانه ام سیاه ز دود سپند شد

ابر بهار بست ز سرچشمه آب را

زخمی که داشت جوی چمن، خشک بند شد

همچون سپند، دانه ی ما آه می کشد

هرجا حدیث ابر بهاری بلند شد

زخمی که عمر گشت مرا صرف آن سلیم

گفتم که دردمند شود، هرزه خند شد