گنجور

 
سلیم تهرانی

زین چرخ ستمکشان نرستند

هرچند که همچو برق جستند

حرفی ز گشاد، قفل ما زد

دندان کلید را شکستند

منگر به حقارت اهل دل را

باری اینند هرچه هستند

با رفعت قصر همت ما

افلاک چو سقف خاک پستند

دزدیده نگاه کن سلیما

هشدار که آن دوچشم مستند

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode