به من ز یاد رخ اوست گلستان محتاج
چو گل فروش نیم من به باغبان محتاج
گر آبرو بفروشی به دشمنان، صد بار
نکوتر است که باشی به دوستان محتاج
به یکدگر همه ی کاینات را کار است
کمان به تیر بود، تیر بر کمان محتاج
گمان سودی اگر هست در تهیدستی ست
ببین چه می طلبد بر در دکان محتاج
به قصد اختر خود گر کشم سلیم آهی
به یک ستاره شود هفت آسمان محتاج
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بآب سبزه، به جان تن، بود چه سان محتاج؟
به درد عشق بود دل صد آنچنان محتاج
سخنوری نتوان بی سخن شنو کردن
سخن به گوش بود بیش از زبان محتاج
بسی بود ز گدا احتیاج شاه افزون
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.