همچو مرغان قفس ما را ز گل بویی بس است
بوسه ای ما تشنگان را از لب جویی بس است
آن گروهی را که رو بر قبله باشد، دیگرند
قبله ی ما بت پرستان طاق ابرویی بس است
حسرت چشم سیاهی کشت در وادی مرا
از برای شمع خاکم چشم آهویی بس است!
ظرف چینی ناله از دست گدایان می کند
از سر فغفور با او هست اگر مویی بس است
عاشق دیگر ترا ای بی وفا در کار نیست
چون سلیم خسته دل داری دعاگویی بس است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گردش پرگار ما را حلقه مویی بس است
مرکز سرگشتگی ها خال دلجویی بس است
نیست با آیینه روی حرف ما چون طوطیان
باعث گفتار ما چشم سخنگویی بس است
بند آهن بر سبکروحان گرانی می کند
[...]
سرنوشتم چون تمنا چین ابرویی بس است
بازگشتم چون تماشا با گل رویی بس است
در محبت دل به حرف آشنایی بسته ایم
حلقه زنجیر ما دیوانگان هویی بس است
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.