شد بهار و لاله صحن باغ را میخانه ساخت
از طرب چون صبح صوفی سبحه را پیمانه ساخت
گلشن از بلبل، من و بزمی که گر حاجت شود
می توان صد رنگ گل از یک پر پروانه ساخت
بی ادای آشنایی کی دل از جا می رود
دام را صیاد ازان همچون کبوترخانه ساخت
الفت اهل جهان را باعثی در کار نیست
عاقلی نبود اگر دیوانه با دیوانه ساخت
در حصار عافیت ایمن مباش از حادثات
تا به کی از موم چون زنبور بتوان خانه ساخت
قصهٔ رسوایی او نقل هر مجلس شده ست
گفتگوی خویش را آخر سلیم افسانه ساخت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و شادی بهار و گلها اشاره میکند و از لالهها و بلبلان در باغ صحبت میکند. او به نسبت انسانها و احساساتشان نیز پرداخته و نشان میدهد که روابط انسانی بدون پیشزمینهها شکل نمیگیرد. از طرفی، او درباره عدم ایمنی در زندگی و آسیبپذیری آن صحبت میکند و به این نکته اشاره میکند که عافیت و آرامش همیشه در دسترس نیست. در نهایت، او به قصهای اشاره میکند که در مجلسها نقل میشود و نشان میدهد که هر کسی ممکن است داستانهایی در زندگی داشته باشد که قابل توجه است.
هوش مصنوعی: بهار فرا رسیده و گلهای لاله زینتبخش باغ شدهاند و در این حال، خوشحالی و شادی در فضا حاکم است. مانند صبح که صوفی تنش را با چوبدستی خود میلرزاند، در اینجا هم نشانهای از شگفتی و ناباوری وجود دارد.
هوش مصنوعی: باغی که پر از بلبل است، من و مهمانی داریم که اگر نیاز باشد، میتوان از یک بال پروانه، صدها رنگ گل بسازیم.
هوش مصنوعی: به راحتی نمیتوان دل را از جایی جدا کرد، چرا که صیاد همچنین دام را به گونهای درست کرده که شبیه کبوترخانه است.
هوش مصنوعی: دوستی و رابطه میان مردم به دلیل خاصی نیست و اگر عقل سلیم حاکم باشد، هیچکس نباید با کسانی که دچار جنون یا دیوانگی هستند، دوست شود.
هوش مصنوعی: در محیط آرام و امن خود، ایمنی را تضمین نکن و از مشکلات زندگی غافل نباش؛ چرا که باید یاد بگیری که چون زنبور عسل، بتوانی در هر شرایطی خانه و زندگی خود را بسازی.
هوش مصنوعی: او به نقص و رسواییاش تبدیل به موضوع صحبت در هر مجلس شده است و در نهایت، سلیم داستان خود را به شیوهای افسانهای روایت کرده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نه همین سودای ابرویت مرا دیوانه ساخت
برهمن از شوق او محراب در بتخانه ساخت
مستی چشم ترا نازم که در دوران او
سبحه را زاهد بمی گل کرد و زان پیمانه ساخت
رخنه در آهن فتد از سایه مژگان تو
[...]
عالمی را روی شرم آلود او دیوانه ساخت
شمع در فانوس کار یک جهان پروانه ساخت
نغمه سنجان چمن را شور من دیوانه ساخت
برگ گل را شعله آواز من پروانه ساخت
جوهر عشق آن زمان بر خلق ظاهر شد که حسن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.