عالمی را روی شرم آلود او دیوانه ساخت
شمع در فانوس کار یک جهان پروانه ساخت
نغمه سنجان چمن را شور من دیوانه ساخت
برگ گل را شعله آواز من پروانه ساخت
جوهر عشق آن زمان بر خلق ظاهر شد که حسن
ذوالفقار شمع از بال و پر پروانه ساخت
از تنور گرم نتوان نان خود را خام برد
گرمی هنگامه طفلان مرا دیوانه ساخت
کرد خرج آب و گل کاشانه آرایی مرا
وقت آن کس خوش که خود را پیشتر از خانه ساخت
گر به این عنوان تکلف مجلس آرایی کند
زود خواهد آشنایان را ز هم بیگانه ساخت
خواهد افتادن به فکر کلبه تاریک ما
داغ سودایی که از هر لاله آتشخانه ساخت
من که چون شبنم ز گل بالین و بستر داشتم
در قفس می بایدم اکنون به آب و دانه ساخت
سهل باشد گر مرا بازیچه طفلان کند
قهرمان عشق اول کعبه را بتخانه ساخت
حلقه در می شود تا می گشاید چشم را
بوالفضولی میهمانی را که صاحبخانه ساخت
باد نخوت از سرم زخم زبان بیرون نبرد
این حباب پوچ، تیغ موج را دندانه ساخت
شد به زلف او یکی صد، رشته پیوند من
استخوانم را اگر زخم نمایان شانه ساخت
شرم اسلام است اگر مانع ز بی رحمی ترا
از نگاهی می توان ما را ز دین بیگانه ساخت
بی بلا گردان ندارد حسن آسایش که شمع
پرده فانوس را بال و پر پروانه ساخت
من که صائب کردمی پهلو تهی از خویشتن
این زمان می بایدم با یک جهان بیگانه ساخت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این غزل به توصیف عشق و تأثیرات عمیق آن میپردازد. شاعر به زیبایی و شگفتیهای عشق اشاره میکند و میگوید که چگونه عشق میتواند انسان را دیوانه کند و زندگی او را تحت تأثیر قرار دهد. او به بازیهای کودکانه، آرایش کائنات و پیچیدگیهای احساسات اشاره میکند و آن را با تصاویری از گل و شمع و پروانه بیان میکند. همچنین، شاعر به تضادهایی اشاره میکند که عشق و زیبایی با خود به همراه دارند و نشان میدهد که چگونه این احساسات میتوانند انسان را از خود و دنیای بیرون جدا کنند و به قفس تنهایی بیفکنند. در نهایت، شاعر نشان میدهد که عشق ابزاری است که میتواند انسان را به مراحل بالاتری از آگاهی برساند، حتی اگر به معنای رنج و درد باشد.
هوش مصنوعی: انسانی با شرم و عفت خود، دیگران را تحت تأثیر قرار داد و به گونهای که همچون شمع درون فانوس، زندگی و روح یک جهان را با عشق و زیبایی روشن کرد.
هوش مصنوعی: آواز پرندگان در چمن، دیوانهوار شوری را در وجود من ایجاد کرده است و صدای من مانند شعلهای است که پروانهها را به سوی خود جذب میکند.
هوش مصنوعی: عشق به وضوح زمانی نمایان شد که زیبایی حسن ذوالفقار مانند شمعی باعث شد پروانهای به دور آن بچرخد.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به این موضوع اشاره دارد که نمیتوان نان را از تنور داغ و گرم به صورت خام خارج کرد. این نشاندهندهی تلاش برای کسب و کار و فعالیت در زندگی است. همچنین، او به حواسپرتی و شلوغی که بچهها به وجود میآورند اشاره میکند و میگوید که این شلوغی باعث شده که او نتواند به خوبی تمرکز کند و دچار آشفتگی شده است.
هوش مصنوعی: برای ساختن و زیباتر کردن خانهام، اول باید خودم را بسازم و بهبود بدهم. زمان خوشی وقتیست که خودم قبل از خانه، شخصیت و وجودم را شکل داده باشم.
هوش مصنوعی: اگر کسی با تظاهر و مصنوعی بودن خود، در جمع بتواند توجه دیگران را جلب کند، به زودی دوستان و آشنایان را از یکدیگر دور خواهد کرد.
هوش مصنوعی: به زودی به یاد کلبه تاریک ما خواهد افتاد، جایی که شعلهی عشق و آرزو، از هر گلی که میروید، آتش میافروزد.
هوش مصنوعی: من که همچون شبنم تازه و نازک بر روی گل و در آرامش زندگی کردم، اکنون مجبورم در قفسی زندگی کنم و به آب و دانه اکتفا کنم.
هوش مصنوعی: اگر عشق واقعی در چشم من کودکانه جلوه کند، این مسئله اصلاً مهم نیست چون کسی که در عشق قهرمان است، خانه خدا را به معبد بتها تبدیل کرد.
هوش مصنوعی: وقتی که درب باز میشود، چشمان فضول مهمانی را مشاهده میکنند که صاحبخانه آنجا را آماده کرده است.
هوش مصنوعی: باد مغرور و متکبر نتوانست زخمهای زبانی که بر من وارد شده را از ذهنم بیرون کند. این حباب بیمورد، مانند تیغی که دندانهدار شده، توانسته بر مشکلات و چالشهای زندگی پیروز شود.
هوش مصنوعی: به خاطر زلف او، من به اندازهای به هم پیوسته شدهام که اگر استخوانهایم زخمی شوند، نشانش کاملاً شبیه به شانهای خواهد بود که آن را کشیده است.
هوش مصنوعی: اگر مانع از ظاهر شدن رحمت تو شود، این نکته شرم مردم مسلمان است و به راحتی میتوان ما را از دین خود دور کرد.
هوش مصنوعی: برای اینکه زیبایی و آسایش وجود داشته باشد، باید رنج و درد را تحمل کرد؛ همانطور که شمع به انعکاس خود در نور پرده فانوس شکل پروانهای میدهد.
هوش مصنوعی: من که خودم را از درون خالی کردهام، الان باید با دنیای اطرافم که برایم ناشناخته است، کنار بیایم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
نه همین سودای ابرویت مرا دیوانه ساخت
برهمن از شوق او محراب در بتخانه ساخت
مستی چشم ترا نازم که در دوران او
سبحه را زاهد بمی گل کرد و زان پیمانه ساخت
رخنه در آهن فتد از سایه مژگان تو
[...]
شد بهار و لاله صحن باغ را میخانه ساخت
از طرب چون صبح صوفی سبحه را پیمانه ساخت
گلشن از بلبل، من و بزمی که گر حاجت شود
می توان صد رنگ گل از یک پر پروانه ساخت
بی ادای آشنایی کی دل از جا می رود
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.