خصمی به میان من و غیر از سخن توست
بادام دو مغزی، دو زبان در دهن توست
چشمی به ره نکهت خود داشته دایم
پیراهن یوسف که کنون پیرهن توست
افسانه ی یوسف که گرفته ست جهان را
دانم سخن است آن همه، اما سخن توست
ایمن مشو از خضر که از سادگی او را
رهبر تو گمان می بری و راهزن توست
این گرد و غباری که برد باد به هر سوی
ای دل بگشا دیده که خاک وطن توست
فریاد سلیم از جگرم دود برآورد
رحم است بر آن مرغ که دور از چمن توست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کیفیت می با لب شکرشکن توست
نقلی که می از خویش برآرد دهن توست
کرده است شکرخند به شیرین دهنان تلخ
این شور که در پسته شکرشکن توست
در دیده ما حاشیه گلشن رازست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.