گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
سلیم تهرانی

خوش وقت آنکه خصمی گردون ندیده است

هر شب ز خیل فتنه شبیخون ندیده است

با من مگو که داغ جدایی ندیده ای

صدبار بیش دیده دلم، چون ندیده است؟

ما پستی و بلندی صحرای عشق را

بسیار دیده ایم که مجنون ندیده است

فصل خزان مجوی رعونت ز شاخ گل

هرگز کسی قلندر موزون ندیده است

هر سو دود سلیم ازان طفل اشک من

کز خانه کم برآمده، بیرون ندیده است