پنجهٔ عشقم دگر قفل فغان پیچیده است
همچو شمعم شعلهای بر استخوان پیچیده است
گر نمی خواهد کند گل آتش خس پوش ما
باز این دود از کجا در آشیان پیچیده است
ترک چشمت می برد مرغ دلی بهر کباب
باز تا دست کدامین ناتوان پیچیده است
همچو لعل از سنگ خیزد گوهر نایاب وصل
کوهکن همچون صدا بر کوه ازان پیچیده است
بود هر چه بر زمین، خود کرد خاکستر سلیم
دود آهم این زمان بر آسمان پیچیده است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شوکت حسن تو بلبل را زبان پیچیده است
حیرت سرو تو دست باغبان پیچیده است
در لب پیمانه پر می نمی گنجد صدا
در دل پر خون عاشق چون فغان پیچیده است؟
داغ، دست الفت از دامان برگ لاله داشت
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.