گنجور

 
سلیم تهرانی

پیاله گیر که عذر شراب بی نمک است

حدیث توبه به عهد شباب بی نمک است

به مجلسی که درو جام می نمی رقصد

سرود مطرب و شور رباب بی نمک است

فغان که لذت ازین بزم، رفتگان بردند

شراب بی مزه است و کباب بی نمک است

همین نه حق به تو دارد کسی که نان دهدت

درین محیط نپنداری آب بی نمک است

به عضو عضو تو چون بنگرم، دلم گوید

که در سفینه ی گل، انتخاب بی نمک است

سلیم، خبث فلک در کنار خوانش کن

مترس، نان مه و آفتاب بی نمک است