گنجور

 
سلیم تهرانی

در وادی وفا ره و رفتار نازک است

چون رنگ گل، طبیعت هر خار نازک است

شرم تو کرده با همه کس آشنا ترا

چون برگ لاله، روی تو بسیار نازک است

می بایدم ز کوچه ی سنگین دلان گذشت

با شیشه ای که چون دل بیمار نازک است

خود را به پیری از غم عالم نگاه دار

از گل رسد قصور چو دستار نازک است

وصف متاع خویش مکن هر نفس سلیم

خاموش باش، طبع خریدار نازک است