بیا که وصل تو گل را بهار دلخواه است
چمن ز رخنهٔ دیوار، چشم بر راه است
به هرکجا روم از کوی او، دلم آنجاست
گدا به خانه، ولی کاسه بر سر راه است
مبین حقیر کسی را، که شمع در شب تار
به از عصای بلند است، گرچه کوتاه است
به پنجه شانهام از تارهای موی سفید
چو شانهایست که در کارگاه جولاه است
مپرس حال مقیمان خانهٔ افلاک
که نان به طاق بلند است و آب در چاه است
سلیم از مه نو حال آسمان پیداست
نشان مرکب طفلان رکاب کوتاه است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خدای عرش گواه و زمانه آگاه است
که دین عزیز به سلطان دین ملکشاه است
شهی که خاطر پاک و ضمیر روشن او
ز هر هنرکه خدا آفریده آگاه است
اگر به افسر و گاه است فخر هر ملکی
[...]
شب است و بادیه و دل، فتاده از راه است
ز چپ و راست، مخالف، ز پیش و پس، چاه است
مقام تهلکه است این ولی منم، فارغ
ز کار دل، که به دلخواه یار دلخواه است
مرا سری است که دارم، بر آستانه تو
[...]
به هر چه می نگرم نور طلعت شاه است
به هر طرف که روان می شوم همه راه است
دلیل راه توکل امید کوتاه است
عصا ز دست فکندن عصای این راه است
به گوش زاغ نواهای زاغ دلخواه است
به چشم خویش زغن بلبل سحرگاه است
در آشیانه خود جغد صاحب جاه است
درون خانه خود هر گدا شهنشاه است
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.