خزان ببین که چمن را چگونه جان داده ست
بهار رفته و جا را به این خزان داده ست
ز برگ های خزان هر نهال شاخ زری ست
چه کیمیاست که طالع به باغبان داده ست
شده ست ساقی هنگامه ی چمن، بلبل
به شاخسار، می از جام آشیان داده ست
خزان شکفتگی از حد ببرد، پنداری
که باغبان به چمن آب زعفران داده ست
سلیم پا نگذارم برون ز گوشه ی دیر
چه فیض ها که مرا رو درین مکان داده ست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.