بگذشت زجان هر کس و از آن سر کو رفت
آنجا به چه کار آمد و زآنجا به چه رو رفت
خونی که روا بود که از تیغ تو ریزد
از حسرت تیغت همه از دیده فرو رفت
بودم ز می یار چنان مست که امسال
کی باده ندانم به خم از خم به سبو رفت
دل خون شد و از چشمم اگر ریخت چه چاره
باز آمدنی نیست هر آبی که زجو رفت
روز خوشی از بخت بد خویش ندیدم
زآن روز که دل از پی آن روی نکو رفت
حرف بد غیرش سبب عربده گردید
کز بزم (سحاب) آن صنم عربده جو رفت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.