دو عقیقت دو چشمه ی نوش است
هم گهر پاش و گهر پوش است
تا به خون ریختن نویدم داد
در تنم خون ز شوق در جوش است
صبر و هوشی نماند زانکه لبت
رهزن صبر و آفت هوش است
با وجود خیال او چه عجب
اگرم نام خود فراموش است
شیخ کز باده کرد منعم دوش
دیدم امشب که مست و مدهوش است
فاش گردد چو عیب ها اگرش
فتد این خرقه ای که بر دوش است
ننگش از تاج شاهی آنکه ز تو
حلقه ی بندگیش در گوش است
فارغ از رشک غیرم و غم هجر
تا خیال توام هم آغوش است
پرده ی ما نمیدرند (سحاب)
که خطابخش ما خطا پوش است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به عشق و شوق اشاره دارد و از دو حقیقت به عنوان چشمههای نوش یاد میکند. شاعر بیان میکند که درونش به خاطر عشق، شعلهور و پر از خون شوق است. او دربارهی نداشتن صبر و هوش در برابر یاد معشوق صحبت میکند و به فراموشی نام خود به واسطهی خیال محبوب اشاره دارد. همچنین به مستی و حالت مستی از باده میپردازد و ننگ عیوب را به خاطر عشق میپذیرد. شاعر در نهایت به آرامش و راحتی خیال خود در آغوش معشوق اشاره میکند و میگوید که پردهای از سحاب نمیتواند عیوب او را بپوشاند.
هوش مصنوعی: دو حقیقت مانند دو چشمه ی خوب و شیرین هستند؛ یکی از آنها باعث پخش شدن گوهرهای گرانبها میشود و دیگری آنها را در خود نگه میدارد.
هوش مصنوعی: خون من از عشق در حال جوشیدن است و چیزی به من میگوید که به زودی به خون ریختن خواهم افتاد.
هوش مصنوعی: دیگر نه صبر و حوصلهای باقی مانده و نه دقت و مراقبتی، زیرا لبهای تو باعث آزار صبر و موجب شکست هوش من شدهاند.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه او در ذهنم هست، طبیعی است که نام خودم را فراموش کنم.
هوش مصنوعی: امشب کسی را دیدم که با حال خوشی مست و مدهوش بود. او از شراب لذت میبرد و به نظر میرسید که زندگی را به خوبی تجربه میکند.
هوش مصنوعی: اگر روزی عیبهای او آشکار شود، این لباس که به دوش دارد نشاندهندهی نقصهای او خواهد بود.
هوش مصنوعی: کسی که به خاطر تو حلقه بندگیاش در گوشش است، هرگز نباید از تاج و تخت سلطنت خجالت بکشد.
هوش مصنوعی: من از حسادت دیگران و غم دوری تو آزاد هستم، چون خیال تو همیشه در ذهنم و در کنارم است.
هوش مصنوعی: پردهای که ما داریم پاره نمیشود، زیرا سخن ما از خطا محفوظ است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در ثنایش کسی که خاموش است
نیش اندیشه در دلش نوش است
بلکه سودش همیشه در جوش است
فهم کن این اگر ترا هوش است
ما همه هوش و جان ما هوش است
آنچه باقیست جمله روپوش است
شکل تشدیدشان که شانه وش است
عظم الله شأنه چه خوش است
چون خُمِ مِی، دلی که در جوش است
مُهر بر لب نهاده خاموش است
سینهاش مخزنِ گهر باشد
چون صدف هرکه سر به سر گوش است
دیر و ناقوس، کعبه و لبیک
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.