ای در درون سینه ز مهرت دفینهای
نگذاشت طرّهٔ تو دلی را به سینهای
مهرم فزوده کین تو کین تو مهر من
حیرانم آن چه مهر بود این چه کینهای
در بحر عشق ای که تو را میل ساحل است
زین لجه کی رسید به ساحل سفینهای
در گوش من سرود مغنی خوشست لیک
با آن غنا که خواست ز خلق فتینهای
این راست گوهری خوش و آن را در خوشاب
این دیده مخزنی بود آن لب خزینهای
زلف بنفشه طرّهٔ سنبل ندیدهاند
گویند اگر به عارض و رخ بیقرینهای
بر آتش (سحاب) فشان آبی از وفا
چون او به شکر اینکه به تاب و تبی نهای
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن را که نیست در دل ازین سر سکینهای
نبود کم از کم و بود از کم کمینهای
خواهی که از قرینه بدانی که عشق چیست
ناخورده می ز عشق ندانی قرینهای
در دار ملک عشق خلیفه کسی بود
[...]
ای صورتت ز گوهر معنی خزینهای
ما را ز داغ عشق تو در دل دفینهای
دانی که آه سوختگان را اثر بود
مگذار نالهای که برآید ز سینهای
زیور همان دو رشته مرجان کفایت است
[...]
ساقی ز بامداد بیاور قِنینهای
بردار بانگِ قهقهه از آبگینهای
نقدینه بهشت مهیّا نمیشود
لطفی کنی ز ما بستانی رهینهای
حالی در این معامله مصرف نمیشود
[...]
ای ماه و مشتری ز جمالت قرینهای
وز گیسوی تو هر شکنی عنبرینهای
گر میزنی به تیغ، نداریم سر دریغ
سر چون توان کشید ز مهری به کینهای؟
مرغ دلم به داغ غمت تن فرو دهد
[...]
ای صافتر تو را ز هر آئینه سینهای
آرد مگر در آینه رویت قرینهای
مایل به رحم شد فلک کینهجو به من
با من ولی هنوز تو در فکر کینهای
خورشید اگر چه شاه سپهر است لیک هست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.