خطش مشک تری لعلش نباتی
نباتی رسته ز اطرافش نباتی
دهم لب تشنه جان با آن که دایم
بود جاری زهر چشمم فراتی
مقیم کوی جانانم ندارم
خبر از کعبه و از سومناتی
به شکر اینکه داری خرمن حسن
از این خرمن به مسکینان زکاتی
رخت آنجا که دارد جلوه خورشید
که شاه انجم آید چیست ماتی
برهمن پیش آن بت سجده فرمود
به هر جا بود عزائی ولاتی
چه غم گر عهد الفت بست با غیر
که نبود عهد خوبان را ثباتی
ز چشمی کز تغافل کشت ما را
همان داریم چشم التفاتی
به جان هستم غلامش آن که داراد
پی آزادی ام زان خط براتی
(سحاب) ار پا نهادی در ره عشق
نباید داشت امید نجاتی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چه باشد کز چنان آب حیاتی؟
به غارت بردهای، بخشی زکاتی؟
یقین دانم که مغز کایناتی
عیان اندر صفات نور ذاتی
نسیت الیوم من عشقی صلاتی
فلا ادری عشائی من غداتی
فوجهک سیدی! شمسی و بدری
و نثری منک یاقوت الزکاة
نداک سکرة الارواح طرا
[...]
چو یابد از صفات بد نجاتی
شود چون نوح از آن صاحب ثباتی
ظهوری لم یزل ذاتی بذاتی
جمالی لایزال من صفاتی
مسما واحد اسما کثیر
وفی تلوین اسمائی ثباتی
وجودی کالقدح روحی کراخی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.