همین تا از نگاهی بیقرارم میتوان کردن
ز وصل خویش فکری هم به حالم میتوان کردن
سگانش را نکرد از الفت من منع پنداری
نمیداند چه سان بیاعتبارم میتوان کردن
چنین کز من ز خلف وعده داری شرم ار یک ره
وفای وعده چون خود شرمسارم میتوان کردن
ز کشتن کردیم گر ای جفاجو ناامید از خود
به زخم ناوکی امیدوارم میتوان کردن
دلا گیرم در آهت نیست تأثیر از شرار آن
نه آخر چارهٔ شبهای تارم میتوان کردن
توان کردن از آن لب عقده هم باز از کارم
اگر صد عقده از زلفت به کارم میتوان کردن
غم عشق اختیاری نیست لیک از مژده وصلی
علاج گریهٔ بیاختیارم میتوان کردن
به جز کشتن که آن هم غایت مقصود من باشد
بگو ای بیوفا دیگر چه کارم میتوان کردن؟
شدم راضی به هر دردی (سحاب) اکنون که دانستم
گرفتار بلای هجر یارم میتوان کردن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
لبی تر یک دم از جام طرب، کم میتوان کردن
ولی چندان که خواهی مستی از غم میتوان کردن
دوا نامحرم دردست و مرهم خصم ناسورست
بلی الماس را با داغ محرم میتوان کردن
ز لطف ظاهری خشم نهانی کم نمیگردد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.