دل شد از دست و به راه طلبش آنچه دویدم
غیر ناکامی و رنج و غم و اندوه ندیدم
رشته ی مهر و وفا را چو گسست آن بت زیبا
نبود جای ملامت که دل از عمر بریدم
هر چه آن دوست بسوزاندم از آتش هجران
هیچگه در ره وصلش نشود قطع امیدم
بر در میکده از راه خلوص آمدم اکنون
به امیدی که دهد پیر خرابات نبیدم
سالها در ره مقصود زدم گام ولیکن
لحظه ی ئی نو گلی از گلشن آمال نچیدم
من (سحابم) که نشستم به امیدی که بناگه
پیکی از جانب دلبر دهد از وصل نویدم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
من دلداده از آنروز که دیدار تو دیدم
در تو پیوستم و از هر چه مرا بود بریدم
بیخبر بودم و از دور کمان مهرهٔ مهرت
ناگهان بر دلم افتاد و چو مرغان بتپیدم
سر انگشت نگارین تو آسوده دلم را
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.